پارت 22م

پارت 22م
رمان حامی

عسل؛

خب چایی و قهوه درست شد
خدمت شما😍😂

بچه ها:

مرسیییی🥹

عسل:

خواهش:()))🤍

فرید:

سلام بچه ها( با خوشحالی )

عسل:

سلام، خیر باشه! خبریه؟

فرید:

چه جورم، یه خبرایی شده که دیگه
منم با ی........

عسل:

با ی چی؟؟؟؟؟

حامیم(دم در گوش عسل):

فکر کنم دختری چیزی پیدا کرده.
چندروزه دنبال دوست دختره😂🗿


عسل؛

عو.....


باران:

چی شده فرید؟


فرید:


حالا اون بماند
برای منم چایی بریزید که بیام
خبرارو بگم بهتون

عسل:

استغفرالله، باز این فرید
الان ی گندی به کار میندازه


فرید:

نه بابااااااا اتفاقا اتفاقا ایندفعه جدیه!

عسل:


بفرما اینم چای
حالا بگو ببینم چه کردی؟

فرید:

با ی دختره اشنا شدم،
ظاهرش که اوفففف
موهاشم مشکی
ابروشم مشکی
قد بلند، متوسط
اسمشم که سلنا....


حامیم:

چند سالشه؟

فرید:

اوف 21 سالشه

حامیم( دم در گوش عسل ):


وای این رفته با دوس دختر قبلیه
من وارد رابطه شده...... 🗿

عسل:

وای خدااااااا فرید چه گندی
زدیییییی


فرید؟:

چی شده وااا؟؟؟؟؟


عسل:

رفتی با دوس دختر قبلیه.........




این داستان ادامه دارد........