ارباب من کیم تهیونگ
#ارباب_من_کیم_تهیونگ
#پارت_اول
سلام من ات هستم من ۱۹ سالمه و مامانم مرده و بابام هم ازدواج کرده و بابام توی ۱ سال فقط ۱ ماهش خونه است و بقیه روز ها توی سر کار هستش و من یدونه خواهر و برادر ناتنی ام دارم پدر و مادرم و بچه هاش خیلی منو اذیت میکنن و مجبورم میکنن تا تموم کار های خونه رو انجام بدم
ویو تهیونگ
مامان من نمیخوام زن بگیرم تروخدا ولم کن
مامان ته : ببین تو الان ۲۳ سالته باید ازدواج کنی
ته : تو خواب ببینی
من تهیونگ هستم ۲۳ سالمه و ارباب سئول هستم و من خودم همسر دارم ولی زنم سرطان داره و امروز فردا میمیره و مامتنم برای همین هی میگه باید ازدواج کنی
ویو ات
داشتم اتاق رو جارو میزدم که نامادریم اومد تو اتاق
نامادری ات : ات ور پریده بالاخره تو این سال ها به دردم خوردی پاشو اماده شو باید بری عمارت ارباب
ات : چی؟
نامادری ات : ارباب میخواد دوباره ازدواج کنه و دنبال دختر میگرده سریع آماده شو و برو عمارت
ات : من نمیخواممم ازدواج کنم
نامادری ات : حرف اضافه نزن
ات : با زور مادرم آماده شدم و به سمت قصر رفتم .........
شرط ها
لایک ها ۵
کامنت ۵
#پارت_اول
سلام من ات هستم من ۱۹ سالمه و مامانم مرده و بابام هم ازدواج کرده و بابام توی ۱ سال فقط ۱ ماهش خونه است و بقیه روز ها توی سر کار هستش و من یدونه خواهر و برادر ناتنی ام دارم پدر و مادرم و بچه هاش خیلی منو اذیت میکنن و مجبورم میکنن تا تموم کار های خونه رو انجام بدم
ویو تهیونگ
مامان من نمیخوام زن بگیرم تروخدا ولم کن
مامان ته : ببین تو الان ۲۳ سالته باید ازدواج کنی
ته : تو خواب ببینی
من تهیونگ هستم ۲۳ سالمه و ارباب سئول هستم و من خودم همسر دارم ولی زنم سرطان داره و امروز فردا میمیره و مامتنم برای همین هی میگه باید ازدواج کنی
ویو ات
داشتم اتاق رو جارو میزدم که نامادریم اومد تو اتاق
نامادری ات : ات ور پریده بالاخره تو این سال ها به دردم خوردی پاشو اماده شو باید بری عمارت ارباب
ات : چی؟
نامادری ات : ارباب میخواد دوباره ازدواج کنه و دنبال دختر میگرده سریع آماده شو و برو عمارت
ات : من نمیخواممم ازدواج کنم
نامادری ات : حرف اضافه نزن
ات : با زور مادرم آماده شدم و به سمت قصر رفتم .........
شرط ها
لایک ها ۵
کامنت ۵
۹.۴k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.