اکوا ویو
اکوا ویو
وقتی چشمام رو باز کردم سرم توی دستم بود
بعد نسشتم
یک چیز رو سرم حس کردم نگاهی انداختم با
قیافهی اعصبانی نامجون برخورد کردم که دستش رو سرم بود
نامجون: اکوا این کار برای چی بود؟
اکوا:....چون خسته شده بودم (با بغض سگی)
جیهوپ: از چی خسته شده بودی؟
اخه میدونی چقدر نگرانت شده بودی
شوگا: خب جوابت (یکم بلند)
جین: اکوا بس کن دیگه اینقدر به خودت آسیب می رسونی میچونی بهمون اعتماد کنی
با حرف های جیهوپ و جین بغضم شکست و گریم گرفت
اکوا: بخشید بخشید من میترسم از به کی اعتماد کنم من میترسم که شما ولم کنید میترسم (با گریه)
پرستار: اقایون بیرون (اعصابانی)
همه: چشم
چند روز بعد
وقتی چشمام رو باز کردم سرم توی دستم بود
بعد نسشتم
یک چیز رو سرم حس کردم نگاهی انداختم با
قیافهی اعصبانی نامجون برخورد کردم که دستش رو سرم بود
نامجون: اکوا این کار برای چی بود؟
اکوا:....چون خسته شده بودم (با بغض سگی)
جیهوپ: از چی خسته شده بودی؟
اخه میدونی چقدر نگرانت شده بودی
شوگا: خب جوابت (یکم بلند)
جین: اکوا بس کن دیگه اینقدر به خودت آسیب می رسونی میچونی بهمون اعتماد کنی
با حرف های جیهوپ و جین بغضم شکست و گریم گرفت
اکوا: بخشید بخشید من میترسم از به کی اعتماد کنم من میترسم که شما ولم کنید میترسم (با گریه)
پرستار: اقایون بیرون (اعصابانی)
همه: چشم
چند روز بعد
۱.۸k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.