بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
قسمت دوم :
نیروی توکّل: توّکل کردن به خداوند، خمودگی معنا ندارد. آن یک هوشمندیِ سالکانه است. توکّل یعنی به خدمت گرفتن تمامی نیروهای غیب و شهود. آن که به خدا توّکل کند، هستی با تمام قوایش در خدمت اوست. چنین کسی تنها نیست اگر چه در بیابانی خشک و بی آب و علف باشد. و نشانه توّکل، پذیرش و تسلیم در برابر اراده اوست. و از آنجا که اراده او جز خیر نیست، توکّل کننده همواره در حوزه خیر بسر می برَد. هر چه پذیرش و تسلیم بیشتر باشد، توکّل از اقتدار و نور بیشتری برخوردار است. با توکّل، توکل می شوی! و آن که کل شود، عملاً از کل برخوردار شده است.
اگر برای درک حقیقت محض با قاعده نه این و نه آن سیر کنی، به خلأ” می رسی. بسیاری اینجا ناامید می شوند و به زندگی ذهنی پیشین شان باز می گردند. زیرا انتظار خلأ” را ندارند، و از اول بدنبال چیزهای عجیب و شگفت آمده بودند. اما یک سالک مبارز به آن شیرجه می زند. زیرا می داند این خلأ” چونان یک برزخ است و هر حقیقتی در پس آن نهفته است. و چون ذهنش کاملاً بی برداشت و در کیفیت تسلیم است، بی آنکه بخواهد لحظه به لحظه از بالاترین و لطیف ترین آگاهی ها برخوردار می شود. و جهان آرام آرام آن وجه فراذهنی اش را به او نشان خواهد داد. در اینجا او به حوزه توکّل مطلق در آمده است. و بی آنکه بدنبال تحلیل و توضیح چیزی باشد، و بی آنکه از مرگ بترسد، با تمام وجود در جریان هستی شناور است. به چنین سالکی متوکّل گویند. پس متوکّل آن نیست که فقط موقع گرفتاری ها حرف از توکّل می زند. آن توکّل عامه است. بدان که آیه - وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ - (سوره ابراهیم بخشی از آیه 12) اصحاب خود را دارد. کسانی که به کل دست از اختیار خود شسته اند و در هر موقعیتی از خدا راضی اند. و بدان که توکل فقط بر زنده است، بر حیّ است، و با این توکل است که قدرت های درون یکی یکی سر از تخم بر آورده به ظهور خواهند رسید.(پایان)
قسمت دوم :
نیروی توکّل: توّکل کردن به خداوند، خمودگی معنا ندارد. آن یک هوشمندیِ سالکانه است. توکّل یعنی به خدمت گرفتن تمامی نیروهای غیب و شهود. آن که به خدا توّکل کند، هستی با تمام قوایش در خدمت اوست. چنین کسی تنها نیست اگر چه در بیابانی خشک و بی آب و علف باشد. و نشانه توّکل، پذیرش و تسلیم در برابر اراده اوست. و از آنجا که اراده او جز خیر نیست، توکّل کننده همواره در حوزه خیر بسر می برَد. هر چه پذیرش و تسلیم بیشتر باشد، توکّل از اقتدار و نور بیشتری برخوردار است. با توکّل، توکل می شوی! و آن که کل شود، عملاً از کل برخوردار شده است.
اگر برای درک حقیقت محض با قاعده نه این و نه آن سیر کنی، به خلأ” می رسی. بسیاری اینجا ناامید می شوند و به زندگی ذهنی پیشین شان باز می گردند. زیرا انتظار خلأ” را ندارند، و از اول بدنبال چیزهای عجیب و شگفت آمده بودند. اما یک سالک مبارز به آن شیرجه می زند. زیرا می داند این خلأ” چونان یک برزخ است و هر حقیقتی در پس آن نهفته است. و چون ذهنش کاملاً بی برداشت و در کیفیت تسلیم است، بی آنکه بخواهد لحظه به لحظه از بالاترین و لطیف ترین آگاهی ها برخوردار می شود. و جهان آرام آرام آن وجه فراذهنی اش را به او نشان خواهد داد. در اینجا او به حوزه توکّل مطلق در آمده است. و بی آنکه بدنبال تحلیل و توضیح چیزی باشد، و بی آنکه از مرگ بترسد، با تمام وجود در جریان هستی شناور است. به چنین سالکی متوکّل گویند. پس متوکّل آن نیست که فقط موقع گرفتاری ها حرف از توکّل می زند. آن توکّل عامه است. بدان که آیه - وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ - (سوره ابراهیم بخشی از آیه 12) اصحاب خود را دارد. کسانی که به کل دست از اختیار خود شسته اند و در هر موقعیتی از خدا راضی اند. و بدان که توکل فقط بر زنده است، بر حیّ است، و با این توکل است که قدرت های درون یکی یکی سر از تخم بر آورده به ظهور خواهند رسید.(پایان)
۶۵۶
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.