Fix me| part 3

لی:م-مشکلی پ-پ-پیش او-اومده ق-ق-قربان؟
-بله. اون پسر مو بلوند مو فرفری که به عنوان بلالفضل گارسون کار میکنه، به من بی‌ادبی میکنه. در حالی که خودش سفارشم رو اشتباه اورده، حتی حاضر نیست که معذرت کنه، ولی هم بی ادبی میکنه و هم حاضر جوابی و عوضش نمیکنه!
مرد با اخم روی پیشونیش به رئیس تهیونگ نگاه کرد و باعث شد که به خودش بلرزه.
تهیونگ که داشت همه چی رو میدید و میلرزید به پایین نگاه کرد و دستایی که از خشم و ترس میلرزیدند رو مشت کرد و فشار داد.

رئیس تهیونگ با خشم و عصبانیت یقه ی تهیونگ رو گرفت و شروع کرد به داد زدن سر پسرک.
لی:تو اخراجی! این طرز برخورد با مشتریه؟ گم شو از کافه ی من بیرون، حتی دیگه از جلوش هم رد نشو! گورتو از جلو چشمام گم کن.

تهیونگ با چشمای اشکیش، شروع کرد به دویدن به بیرون از کافه، مرد بزرگ تر، با یه نیشخند به صحنه زل زد؛ انگار که از درامایی که به وجود اومده بود، سرگرم شده بود و حسابی لذت برده بود...

☆اهم اهم، خوب یکم درمورد خودم بگم، این
اولین ‌باریه که دارم فیک می‌نويسم، و خوب تازه کارم، پس اگه یکم قلمم بده به بزرگی خودتون ببخشین :)
و اینکه اگه خوشتون اومده لطفا بهم بگید که. ‌‌‌‌‌ادامه بدم! و لطفا حمایت کنید و کامنت بزارید اگه دوسش داشتید! :)

☆Ms. Jeon :)