p5
p5
زنگ خونه ی ا.ت به صدا در اومد ا.ت در رو باز کرد که یونگی رو با کلی غذا دید یونگی اومد توی خونه
ا.ت:سلام
یونگی:سلام
ا.ت:چرا انقدر غذا اوردی
یونگی:گفتم امروز ناراحتت کردیم حداقل برات غذا بخرم باهم بخوریم
ا.ت:انتظار داری باور کنم بعدشم من با شما قهرم
یونگی: باور نکن
یونگی غذا هارو توی اشپز خونه گذاشت
رفت روبه روی ا.ت و بوسه ی ریزی روی لباش گذاشت و روبه ا.ت گفت
یونگی:الان دیگه قهر نباش
و از اشپز خونه بیرون اومد
ا.ت اخم ریزی کرد و شروع به چیدن غذا روی میز کرد و دید که یونگی 10 بطری سوجو هم خریده اونا رو هم روی میز گذاشت و یونگی رو صدا کرد یونگی هم تواین فرصت دوربین رو جاساز کرد توی اتاق ا.ت
یونگی و ا.ت سر میز نشستن و شروع کردن به غذا خوردن یونگی از زیر میز پاهاشو به پاهای برهنه ی ا.ت میزد چون ا.ت سر صندلی کناری یونگی نشسته بود یونگی دستشو روی رون های لخ*ت ا.ت فشار داد که باعث عصبانیت ا.ت شد
ا.ت:چیکار میکنی!
یونگی:هیچی برام سوجو بریز
چند دقیقه بعد
نقشه ی یونگی گرفته بود ا.ت از عصبانیت 7 بطری سوجو خورده بود و کاملا مست بود و یونگی هم از قبل میدونست که ا.ت خیلی زود مست میشه
زنگ خونه ی ا.ت به صدا در اومد ا.ت در رو باز کرد که یونگی رو با کلی غذا دید یونگی اومد توی خونه
ا.ت:سلام
یونگی:سلام
ا.ت:چرا انقدر غذا اوردی
یونگی:گفتم امروز ناراحتت کردیم حداقل برات غذا بخرم باهم بخوریم
ا.ت:انتظار داری باور کنم بعدشم من با شما قهرم
یونگی: باور نکن
یونگی غذا هارو توی اشپز خونه گذاشت
رفت روبه روی ا.ت و بوسه ی ریزی روی لباش گذاشت و روبه ا.ت گفت
یونگی:الان دیگه قهر نباش
و از اشپز خونه بیرون اومد
ا.ت اخم ریزی کرد و شروع به چیدن غذا روی میز کرد و دید که یونگی 10 بطری سوجو هم خریده اونا رو هم روی میز گذاشت و یونگی رو صدا کرد یونگی هم تواین فرصت دوربین رو جاساز کرد توی اتاق ا.ت
یونگی و ا.ت سر میز نشستن و شروع کردن به غذا خوردن یونگی از زیر میز پاهاشو به پاهای برهنه ی ا.ت میزد چون ا.ت سر صندلی کناری یونگی نشسته بود یونگی دستشو روی رون های لخ*ت ا.ت فشار داد که باعث عصبانیت ا.ت شد
ا.ت:چیکار میکنی!
یونگی:هیچی برام سوجو بریز
چند دقیقه بعد
نقشه ی یونگی گرفته بود ا.ت از عصبانیت 7 بطری سوجو خورده بود و کاملا مست بود و یونگی هم از قبل میدونست که ا.ت خیلی زود مست میشه
۴.۸k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.