من خیلی آدم صبوری بودم،اونقدری که هزار بار حرف شنیدمو هیچ
من خیلی آدم صبوری بودم،اونقدری که هزار بار حرف شنیدمو هیچی نگفتم.
من تا کنج گلوم حرف بود،تا زیر پلکام بغض بود،ولی به روی خودم نیاوردم.
من حرمت نگه داشتم!
آدما حق به جانب تر شدن برای دخالت کردن برای طعنه زدن برای دل شکستن.
من بزرگتر شدم خسته تر و بی حوصله تر شدم و با شوقی بی نهایت برای کنار گذاشتن آدم ها:)
نابودم کردی ولی هنوز یه تکیه از وجودمی🥲
(sogand)🖤
من تا کنج گلوم حرف بود،تا زیر پلکام بغض بود،ولی به روی خودم نیاوردم.
من حرمت نگه داشتم!
آدما حق به جانب تر شدن برای دخالت کردن برای طعنه زدن برای دل شکستن.
من بزرگتر شدم خسته تر و بی حوصله تر شدم و با شوقی بی نهایت برای کنار گذاشتن آدم ها:)
نابودم کردی ولی هنوز یه تکیه از وجودمی🥲
(sogand)🖤
۲.۵k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.