پارت آخر با خط جدید

دخترک به سمت پله ها حرکت کرد اما دردی که کل بدنشون پر کرد اجازه ترک مکانو نداد
جیغی از روی درد کشبد کیم تهیونگ با سرعت سمتش اومد درسته وقت اومدن پسرک کوچولو به دنیای بی عدالت و بی انصاف بود
دخترک تنها چیزی که میدید و میشنید اسم خودش بود و چراغ راهرو های بیمارستان که با سرعت روی برانکارد حرکت می‌کرد
تمام خاطرات از روز تولدش تا چند دقیقه پیش از جلو چشمش رد میشد ولی این نشونه ی خوبیه یا نه
دخترک به مکانی سفید رفت خالی از هر پلیدی
هر سیاهی که فکرش رو بشه کرد
به سمت نورحرکت کرد خودش رو دید که بچشو به دنیا آورده اما اونجا قبرستون بود نه بیمارستان
روی زمین افتاد اشکی ریخت دستی روی شونش حس کرد
جیمین: میتونی بسپرشی به تهیونگ اون از پسش بر میاد
+اما بچم اون کوچولو چی
جیمین: وقته رفتنه
دستشو سمت دخترک گریان دراز کرد
و دخترک برای همیشه به خاک سپرده شد و تنها یادگاری او مین سو بود به معنی بخشیدن چون کیم تهیونگ هیچ وقت خودشو نبخشید


#شوگا #بی_تی_اس #کره_جنوبی #ویسگون #سلام #بارون #استی
#اتحاد_آرمی_های_ایران #ارمی
#کوک #نامی #جین #ته #تهکوک #هوپی #جیمین #جنی #عشق
#کامنت #روبیکا #حمایت #فیک
#کنسرت #ایران #ژاپن #رمان
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#بچه #دسته‌بندی