p6
تا اینکه یروز اجوما بهم گف:
*دخترم بنظرت لازم نیس به مدرسه بری؟
+عام خب نمیدونم ولی دیگه نمیخوام به مدرسه ی قبلیم برم
اجوما یه لبخند زد و گفت:باشه پس من جیمینو راهی میکنم که بره یه مدرسه ثبت نامت کنه.
+(تعظیم کوتاهی و)خیلی ممنونم اجوما، این چند روز که اینجا بودم حسابی ازم مراقبت کردین حتی از مادر خودمم مهربون تر بودین( اخرش یکم با بغض)
*عزیزم این چه حرفیه که میزنی منو مث مادرت و جیمینو مث برادرت بدون.
+چشم.
(2 رو بعد)
+امروز تو مدرسه خیلی اذیت شدم، داشتم با گریه و ظاهر بهم ریخته تو کوچه پس کوچه ها میرفتم که جیمین منو نبینه و وقتی با گریه خودمو خالی کردم به سمت خونه برم. ولی وسط راه به یه چیزی خوردم، سرمو بالا اوردم تا با یه پسر خوشگل مواجه شدم. پسره خم شد صورتشو بهم نزدیک کرد یه نگاهی بهم انداخت و( علامت پسره: &)
&وای چقدر داغونی!( چیه نکنه انتظار داشتین که رومانتیک بشه😂)
+چ.. چی؟
&وایسا وایسا! ببینیم تو ا/تی؟
+اره.ولی تو از کجا میدونی؟
&خب بزار معرفی کنم خودمو، اهم اهم من کیم تهیونگ هستم و 25 سالمه و... اگه گفتی تورو از کجا میشناسم؟
+من چمیدونم خودت بگو.
&خب.... قبلش همرام باید تا یجایی بیای.
+کجا؟ وایسا من همراه یه قریبه جایی نمیرم.
&(تک خنده ای کرد)نمیخوای که اجوما بدونه که تو مدرسه کتک میخوری؟ میخوای بدونه؟
+الان داری تهدیدم میکنی؟
&شاید.
+خب باشه کجا باید بیام؟
&تو فقط دنبالم بیا.
(علامت بنده: ®)
®داشتن همین جوری باهم قدم میزدنو تا اینکه ا/ت فهمید که تهیونگ داره اونو به سمت مغازه ی جیمین میبره.
+وایسا وایسا( دست تهیونگو میگیره)
&چیه؟
+نکنه تو همون دوست جیمینی که خیلی باهم صمیمین و بهت گفته که باید ازم محافظ کنی؟
&خب... دختر باهوشی هستی. افرین حالا هم بدو که بریم( دست ا/ت گرفتو شروع به دویدن سمت مغازه ی جیمین کرد)
+وایسا وایسا....
®رسیدن به مغازه ی جیمین ولی....
پایان پارت6
شرایط پارت بعد
لایک:4
کامنت:4
فالو:برسه به 35
این پارت خوب بود؟
*دخترم بنظرت لازم نیس به مدرسه بری؟
+عام خب نمیدونم ولی دیگه نمیخوام به مدرسه ی قبلیم برم
اجوما یه لبخند زد و گفت:باشه پس من جیمینو راهی میکنم که بره یه مدرسه ثبت نامت کنه.
+(تعظیم کوتاهی و)خیلی ممنونم اجوما، این چند روز که اینجا بودم حسابی ازم مراقبت کردین حتی از مادر خودمم مهربون تر بودین( اخرش یکم با بغض)
*عزیزم این چه حرفیه که میزنی منو مث مادرت و جیمینو مث برادرت بدون.
+چشم.
(2 رو بعد)
+امروز تو مدرسه خیلی اذیت شدم، داشتم با گریه و ظاهر بهم ریخته تو کوچه پس کوچه ها میرفتم که جیمین منو نبینه و وقتی با گریه خودمو خالی کردم به سمت خونه برم. ولی وسط راه به یه چیزی خوردم، سرمو بالا اوردم تا با یه پسر خوشگل مواجه شدم. پسره خم شد صورتشو بهم نزدیک کرد یه نگاهی بهم انداخت و( علامت پسره: &)
&وای چقدر داغونی!( چیه نکنه انتظار داشتین که رومانتیک بشه😂)
+چ.. چی؟
&وایسا وایسا! ببینیم تو ا/تی؟
+اره.ولی تو از کجا میدونی؟
&خب بزار معرفی کنم خودمو، اهم اهم من کیم تهیونگ هستم و 25 سالمه و... اگه گفتی تورو از کجا میشناسم؟
+من چمیدونم خودت بگو.
&خب.... قبلش همرام باید تا یجایی بیای.
+کجا؟ وایسا من همراه یه قریبه جایی نمیرم.
&(تک خنده ای کرد)نمیخوای که اجوما بدونه که تو مدرسه کتک میخوری؟ میخوای بدونه؟
+الان داری تهدیدم میکنی؟
&شاید.
+خب باشه کجا باید بیام؟
&تو فقط دنبالم بیا.
(علامت بنده: ®)
®داشتن همین جوری باهم قدم میزدنو تا اینکه ا/ت فهمید که تهیونگ داره اونو به سمت مغازه ی جیمین میبره.
+وایسا وایسا( دست تهیونگو میگیره)
&چیه؟
+نکنه تو همون دوست جیمینی که خیلی باهم صمیمین و بهت گفته که باید ازم محافظ کنی؟
&خب... دختر باهوشی هستی. افرین حالا هم بدو که بریم( دست ا/ت گرفتو شروع به دویدن سمت مغازه ی جیمین کرد)
+وایسا وایسا....
®رسیدن به مغازه ی جیمین ولی....
پایان پارت6
شرایط پارت بعد
لایک:4
کامنت:4
فالو:برسه به 35
این پارت خوب بود؟
۴.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.