رمان
رمان
مای ورلد
پارت 17
& چرا؟ حس نمیکنی زیادی دیر شده؟
- راستش تا دیر وقت داشتم درس میخوندم
& چه عجب ا/ت ماهم درس میخونه
- اوپا اذیت نکن دیگه
& باشه باشه پاشو برو ببین تهیونگ بیدار شده یا نه
- باشه
& اگه بیدار شده براش صبحانه درس کن بخوره
- باشه ولی تو خودت صبحانه خوردی؟
& اره من اینجا یچیزی خوردم شما برین صبحانه بخورین
- باشه
& دیگه مزاحم نمیشم زود برو
- مراحمی... باشه پس فعلا
& بای
(رفتم اتاق تهیونگ و در زدم ولی جواب نداد در رو باز کردم و دیدم کسی تو اتاق نیست رفتم پایین و دیدم توی اشپزخونس)
- تهیونگ
+ وای ترسیدم.... بیدار شدی؟
- اره( خنده)
+ اوه خوبه
- داری چیکار میکنی؟
+ صبحانه حاظر میکنم
- تو؟
+ اره مشکلش چیه؟
- از کی مهمون صبحانه حاظر میکنه؟
+ خب دیگه من یه ماه اینجام پس مهمون نمیشه گفت
- درسته شما صاحب خونه ای جناب کیم( خنده)
+ ممنون خانوم مین شما خیلی مهربونین
مای ورلد
پارت 17
& چرا؟ حس نمیکنی زیادی دیر شده؟
- راستش تا دیر وقت داشتم درس میخوندم
& چه عجب ا/ت ماهم درس میخونه
- اوپا اذیت نکن دیگه
& باشه باشه پاشو برو ببین تهیونگ بیدار شده یا نه
- باشه
& اگه بیدار شده براش صبحانه درس کن بخوره
- باشه ولی تو خودت صبحانه خوردی؟
& اره من اینجا یچیزی خوردم شما برین صبحانه بخورین
- باشه
& دیگه مزاحم نمیشم زود برو
- مراحمی... باشه پس فعلا
& بای
(رفتم اتاق تهیونگ و در زدم ولی جواب نداد در رو باز کردم و دیدم کسی تو اتاق نیست رفتم پایین و دیدم توی اشپزخونس)
- تهیونگ
+ وای ترسیدم.... بیدار شدی؟
- اره( خنده)
+ اوه خوبه
- داری چیکار میکنی؟
+ صبحانه حاظر میکنم
- تو؟
+ اره مشکلش چیه؟
- از کی مهمون صبحانه حاظر میکنه؟
+ خب دیگه من یه ماه اینجام پس مهمون نمیشه گفت
- درسته شما صاحب خونه ای جناب کیم( خنده)
+ ممنون خانوم مین شما خیلی مهربونین
۵.۱k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.