ایدل شاهکار
ایدل شاهکار
پارت 17(حذف کرده بودم)
چند روز بعد
تو این چند ا. ت بالاخره سریال تموم کرد رابطش با جونگ کوک تغییری نکرده بود اما الان بیشتر شناخته بودش حالا شمارش هم داشت صمیمی تر بودن....
هوا تاریک بود فقط صدای امواج اب شنیده میشد تو اون ساحل اونم اون وقت شب بجز اون کسی نبود درسته وقتی خسته میشد به اونجا میرفت اما این برای خستگی نبود پس برای چی بود؟ عشق
ا. ت در حالی که با بطری مشروب تو دستش کنار ساحل راه میرفت برگشت سمت دریا ایستاد گوشیش رو دراورد به جونگ کوک زنگ زد
ا. ت: میخوام ببینمت
جونگ کوک: چی
ا. ت: تصمیمم رو گرفتم نمیتونم این عشق رو انکار کنم فقط بیا پیشم
جونگ کوک: ا.ت تو کجایی
ا. ت: تویه ساحل نزدیک بیمارستان سامنیانگ
ا. ت گوشی رو قطع کرد منتظرت عشقش موند
چند دقیقه بعد جونگ کوک رو درحالی که به سمتش میدوید دید ا. ت لبخند بزرگی زد
ا. ت: بالاخره اومدی
جونگ کوک: و توهم بالاخره تصمیمت رو گرفتی
ا. ت: برام سخت بود هروز تو فکرت بودن..
اولش میخواستم فراموشت کنم اما نمیشد وقتی زمان بیشتر میگذشت میفهمیدم که نمیتونم انکارش کنم
جونگ کوک: پس درخواستم رو قبول میکنی
جونگ کوک به ا. ت نزدیک تر شد
ا. ت: چاره دیگه ای دارم چطور میتونم ولت کنم... پس جئون جونگ کوک باهام قرار بزار
همین کلمه کافی بود که جونگ کوک لباش رو محکم به لبای ا. ت کوبید
پارت 17(حذف کرده بودم)
چند روز بعد
تو این چند ا. ت بالاخره سریال تموم کرد رابطش با جونگ کوک تغییری نکرده بود اما الان بیشتر شناخته بودش حالا شمارش هم داشت صمیمی تر بودن....
هوا تاریک بود فقط صدای امواج اب شنیده میشد تو اون ساحل اونم اون وقت شب بجز اون کسی نبود درسته وقتی خسته میشد به اونجا میرفت اما این برای خستگی نبود پس برای چی بود؟ عشق
ا. ت در حالی که با بطری مشروب تو دستش کنار ساحل راه میرفت برگشت سمت دریا ایستاد گوشیش رو دراورد به جونگ کوک زنگ زد
ا. ت: میخوام ببینمت
جونگ کوک: چی
ا. ت: تصمیمم رو گرفتم نمیتونم این عشق رو انکار کنم فقط بیا پیشم
جونگ کوک: ا.ت تو کجایی
ا. ت: تویه ساحل نزدیک بیمارستان سامنیانگ
ا. ت گوشی رو قطع کرد منتظرت عشقش موند
چند دقیقه بعد جونگ کوک رو درحالی که به سمتش میدوید دید ا. ت لبخند بزرگی زد
ا. ت: بالاخره اومدی
جونگ کوک: و توهم بالاخره تصمیمت رو گرفتی
ا. ت: برام سخت بود هروز تو فکرت بودن..
اولش میخواستم فراموشت کنم اما نمیشد وقتی زمان بیشتر میگذشت میفهمیدم که نمیتونم انکارش کنم
جونگ کوک: پس درخواستم رو قبول میکنی
جونگ کوک به ا. ت نزدیک تر شد
ا. ت: چاره دیگه ای دارم چطور میتونم ولت کنم... پس جئون جونگ کوک باهام قرار بزار
همین کلمه کافی بود که جونگ کوک لباش رو محکم به لبای ا. ت کوبید
۱۰.۰k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.