عشق بعد از ازدواج
پارت ۴
تهیونگ: از این به بعد لیا اینجا زندگی میکنه
همه رو به تهیونگ گفتن: چییی؟
من باهاش قهر بودم و چیزی نگفتم وای اونکه براس مهم نبود
یک لبای خوشگل سبز پوشیدم و رفتم توی حیاط پشتی و نشستم روی زمین روی چمنای اونجا و شروع کردم به کتاب خوندن توی اون منظره و قهوه خوردن
۱ ساعت بعد
رفتم خونه و به تهیونگ گفتم: تهیونگ میشه برام از اون تابای خوشگل بگیری بزارم تو حیاط پشتی؟
ته گفت: چی؟ برو بابا دلت خوشه
بدون اهمیت از کنارش رد شدم و رفتم تو اتاقم
خوابیدم رو تخت خیلی خوابم میومد
که نفهمیدم کی خوابم برد
فردا صبح
پاشدم دیدم تهیونگ بالا سرمه
ترسبدم و رفتم زیر پتو
گفت: نترس
ادامه دارد....
تهیونگ: از این به بعد لیا اینجا زندگی میکنه
همه رو به تهیونگ گفتن: چییی؟
من باهاش قهر بودم و چیزی نگفتم وای اونکه براس مهم نبود
یک لبای خوشگل سبز پوشیدم و رفتم توی حیاط پشتی و نشستم روی زمین روی چمنای اونجا و شروع کردم به کتاب خوندن توی اون منظره و قهوه خوردن
۱ ساعت بعد
رفتم خونه و به تهیونگ گفتم: تهیونگ میشه برام از اون تابای خوشگل بگیری بزارم تو حیاط پشتی؟
ته گفت: چی؟ برو بابا دلت خوشه
بدون اهمیت از کنارش رد شدم و رفتم تو اتاقم
خوابیدم رو تخت خیلی خوابم میومد
که نفهمیدم کی خوابم برد
فردا صبح
پاشدم دیدم تهیونگ بالا سرمه
ترسبدم و رفتم زیر پتو
گفت: نترس
ادامه دارد....
۳.۶k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.