فیک Suga
[part1]
#درخواستی
+(پیاده شدن از ماشین و رفتن به سمت نیروگاه پلیس)
[نیروگاه پلیس]
[همه در حال خندیدن و صحبت کردن بودن ظاهرا بخاطر ماموریت بود.ماموریتی که ۲ سال طول کشیده بود.نگاهی به اطراف انداختم .اون پشت سلول نشسته بود روی یه نیمکت .بهش خیره شدم نمیدونم چقدر بهش خیره شده بودم که متوجه حضورم شدن و با دیدنم همه با خوش حالی گفتن:
آفرین مین کارت عالی بود
رئیس به سمتم اومد و گفت:آفرین! بهت پاداش خوبی داده میشه!
ولی دیگه دیر بود من تصمیم رو گرفته بودم .من این راه رو انتخاب کردم پس عواقبش هم میبینم
<اسلحه رو از پشتم در آوردم و رو به رئیس گرفتم :
آزادش کن!وگرنه با یه گلوله کارتو تموم می کنم!
رئیس:عاییی[خنده]شوخیه خوبی بود پسر خشم اومد .حالا اسلحه رو بیار پایین و شوخی رو تموم کن
+انگار متوجه نیستی که چی میگم...آزادش کن!زودباش
رئیس:چی..آخه چرا ؟بخاطره این دختره داری کارتو نابود میکنی؟میدونی خیانت چه عواقبی داره اونم تو این شغل؟
<همه با تعجب نگاهم میکردن .لوکا که یکی از همکارام بود و داخل ماموریت به من کمک کرده بود گفت:هی پسر! این چه کاریه که میکنی؟! بخاطر یه خلافکار داری زندگیت و کار و اعتبارتو از دست میدی..کاری نکن که پشیمون شی!!
+ :مگه کریننن(عصبی)گفتم ولش کنین وگرنه میکشمش (داد)
لوکا:تو اینکارو نمیکنی
+(شلیک کردن به پای چپ)
رئیس:آخخخ ..آزادش کنین !!!!
جف (یکی از مامورها)رفت و اونو بیرون آورد .نگاهی بهشون انداختم همه با تاسف نگاهم میکردن و میگفتن که کار درستی نیست .اما مگه مهم بود! من اونو دوست داشتم و بخاطرش از همه چیزم میگذشتم!
اونو آوردن و دستشو باز کردن .اومد کنارم و اسلحه رو ازم گرفت .با برخورد انگشتای کشیده و جذابش به دستم لبخنده ریزی زدم.
_آفرین بوی کارت خوب بود اما...
<اسلحه رو به سمتم گرفت >
_ هرکاری عواقبی داره (سرد)
+[دستو پاهام شل شدن ]چ..چی داری چیکار میکنی؟ منظورت چیه ؟ ولی منکه آزادت کردم.
_درسته اما به دوستات خیانت کردی!!!
+اما چون دوستت داشتم اینکارو کردم.من عاشقتم و بخاطر تو تموم اینکارارو انجام دادم
_عاشقمی؟تو بخاطر اینکه دوستم داشتی زندگیت و دوستات و کارت و حتی اعتبارتو از دست دادی!!پن از اول بهت گفته بودم افراد خیانتکار تو زندگی من جایی ندارن
+تمومش کننن .. چرا نمیفهمی دوستت دارم هااا؟
_این عشق نیست پسرجون .بعدا از کجا معلوم دو روز دیگه یکی که بهتر از من پیدا شد و تو بهم خیانت نکردی؟ و پیشم موندی
+ن..نه این واقعی نیست تو داری شوخی می کنی دیگه که نه ؟
_
------------------------------------------
شاید الان با خودتون بگید خب این چه ربطی به قمار و این چیزا داشت و اصلا این اونی نبود که من درخواست کردم ولی خب صبر کنید متوجه داستان می شید
حمایت؟!؟ لایک؟ کامنت؟
#درخواستی
+(پیاده شدن از ماشین و رفتن به سمت نیروگاه پلیس)
[نیروگاه پلیس]
[همه در حال خندیدن و صحبت کردن بودن ظاهرا بخاطر ماموریت بود.ماموریتی که ۲ سال طول کشیده بود.نگاهی به اطراف انداختم .اون پشت سلول نشسته بود روی یه نیمکت .بهش خیره شدم نمیدونم چقدر بهش خیره شده بودم که متوجه حضورم شدن و با دیدنم همه با خوش حالی گفتن:
آفرین مین کارت عالی بود
رئیس به سمتم اومد و گفت:آفرین! بهت پاداش خوبی داده میشه!
ولی دیگه دیر بود من تصمیم رو گرفته بودم .من این راه رو انتخاب کردم پس عواقبش هم میبینم
<اسلحه رو از پشتم در آوردم و رو به رئیس گرفتم :
آزادش کن!وگرنه با یه گلوله کارتو تموم می کنم!
رئیس:عاییی[خنده]شوخیه خوبی بود پسر خشم اومد .حالا اسلحه رو بیار پایین و شوخی رو تموم کن
+انگار متوجه نیستی که چی میگم...آزادش کن!زودباش
رئیس:چی..آخه چرا ؟بخاطره این دختره داری کارتو نابود میکنی؟میدونی خیانت چه عواقبی داره اونم تو این شغل؟
<همه با تعجب نگاهم میکردن .لوکا که یکی از همکارام بود و داخل ماموریت به من کمک کرده بود گفت:هی پسر! این چه کاریه که میکنی؟! بخاطر یه خلافکار داری زندگیت و کار و اعتبارتو از دست میدی..کاری نکن که پشیمون شی!!
+ :مگه کریننن(عصبی)گفتم ولش کنین وگرنه میکشمش (داد)
لوکا:تو اینکارو نمیکنی
+(شلیک کردن به پای چپ)
رئیس:آخخخ ..آزادش کنین !!!!
جف (یکی از مامورها)رفت و اونو بیرون آورد .نگاهی بهشون انداختم همه با تاسف نگاهم میکردن و میگفتن که کار درستی نیست .اما مگه مهم بود! من اونو دوست داشتم و بخاطرش از همه چیزم میگذشتم!
اونو آوردن و دستشو باز کردن .اومد کنارم و اسلحه رو ازم گرفت .با برخورد انگشتای کشیده و جذابش به دستم لبخنده ریزی زدم.
_آفرین بوی کارت خوب بود اما...
<اسلحه رو به سمتم گرفت >
_ هرکاری عواقبی داره (سرد)
+[دستو پاهام شل شدن ]چ..چی داری چیکار میکنی؟ منظورت چیه ؟ ولی منکه آزادت کردم.
_درسته اما به دوستات خیانت کردی!!!
+اما چون دوستت داشتم اینکارو کردم.من عاشقتم و بخاطر تو تموم اینکارارو انجام دادم
_عاشقمی؟تو بخاطر اینکه دوستم داشتی زندگیت و دوستات و کارت و حتی اعتبارتو از دست دادی!!پن از اول بهت گفته بودم افراد خیانتکار تو زندگی من جایی ندارن
+تمومش کننن .. چرا نمیفهمی دوستت دارم هااا؟
_این عشق نیست پسرجون .بعدا از کجا معلوم دو روز دیگه یکی که بهتر از من پیدا شد و تو بهم خیانت نکردی؟ و پیشم موندی
+ن..نه این واقعی نیست تو داری شوخی می کنی دیگه که نه ؟
_
------------------------------------------
شاید الان با خودتون بگید خب این چه ربطی به قمار و این چیزا داشت و اصلا این اونی نبود که من درخواست کردم ولی خب صبر کنید متوجه داستان می شید
حمایت؟!؟ لایک؟ کامنت؟
۲.۵k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.