𓊈𝑉𝐼𝐶𝑇𝐼𝑀𓊉 قربانی
𓊈𝑉𝐼𝐶𝑇𝐼𝑀𓊉 قربانی
part...24
اخم بین ابروهای جونگکوک با هر بار عشقبازی اونها ظاهر میشد و هر لحظه تمایلشو به جدا کردنشون بیشتر میکرد.
از جاش بلند شد و از بین ماریا و تهیونگ رد شد و این مصادف شد با افتادن ماریا روی مبل
این کارش باعث شد خون تهیونگ به جوش بیاد و عطششو برای سرنگون کردن جونگکوک بیشتر کنه...
سعی میکرد به خاطر شکوفه ی زیبای زندگیش خشمشو کنترل کنه پس نفس عمیق و طولانی ای کشید
هرکس این دو نفر رو میدید کاملا متوجه ی عشق عمیق اونها میشد اما ایا این عشق ابدی بود؟
تهیونگ، جونگکوک رو مثل یه دیواری فرض میکرد که باید خراب شه وگرنه بین خودش و ماریا قرار میگرفت
اما تو ذهن جونگکوک چه میگذشت؟
"" "" "" "" "" "" "" "" "" ""
15اوریل 5:30 صبح
پک طولانی ای به سیگارش زد،
به مرد عاجزی که مجبور بود به خاطر عشقش از همه چی بگذره،خیره شد
براش هیجان انگیز بود که زندگی دادستان معروف شهر تو دستاش باشه
کیم تهیونگ...!
دادستانی که رو دست نداشت الان مجبور بود به خاطر یه دختر تمام زندگیشو به گرو بزاره و با یه قاتل همکاری کنه
میگن اگر به یه قاتل فرصت بدی تو هم شریک جرمشی!
کیم تهیونگ الان شریک جرم یه عوضی به تمام معنا شده بود
و چاره ای نداشت جز این که هرکاری که میگه رو انجام بده...
با خشم به مرد رو به روش زل زد
_میشه سیگار کوفتیتو تموم کنی و بگی برای چی اینجاییم؟
مرد پک اخر رو به سیگار زد و زیر پاش انداخت و خاموشش کرد
با پوزخند به تهیونگ نگاه کرد و گفت:
چرا انقدر عصبی؟...اروم باش...مثلا شریکیم یکم احترام نگهدار
ناگهان تغییر چهره داد و جدی شد
اگر یکم عقلتو بکار بندازی مجبور نیستی اینجا باشی...
تهیونگ به مرد هجوم اورد و گلشو تو دستاش گرفت
_مرتیکه...بفهم چی میگی، اگه اون برادر عوضیت نبود مطمئن باش یه ثانیه هم صبر نمیکردم و به پلیس لو میدادمت...
با شدت دستای تهیونگ رو از خودش دور کرد
"اگه ادم باشی کارشو تموم میکنم و دیگه نه اون وجود خواهد داشت و نه اون پرونده ی کوفتی ای که دستته!
دوستان این پارت رو از قصد زیاد نوشتم پس حمایتاتونم زیاد باشه
پس حمایت یادتون نرههههههه
لاوتون دارممممم
❤❤❤❤❤❤❤
نظرتونو بگید ها وگرنه با این 🔪 میام تو خوابتون😁
اها راستی شرط نمیزارم ❤
part...24
اخم بین ابروهای جونگکوک با هر بار عشقبازی اونها ظاهر میشد و هر لحظه تمایلشو به جدا کردنشون بیشتر میکرد.
از جاش بلند شد و از بین ماریا و تهیونگ رد شد و این مصادف شد با افتادن ماریا روی مبل
این کارش باعث شد خون تهیونگ به جوش بیاد و عطششو برای سرنگون کردن جونگکوک بیشتر کنه...
سعی میکرد به خاطر شکوفه ی زیبای زندگیش خشمشو کنترل کنه پس نفس عمیق و طولانی ای کشید
هرکس این دو نفر رو میدید کاملا متوجه ی عشق عمیق اونها میشد اما ایا این عشق ابدی بود؟
تهیونگ، جونگکوک رو مثل یه دیواری فرض میکرد که باید خراب شه وگرنه بین خودش و ماریا قرار میگرفت
اما تو ذهن جونگکوک چه میگذشت؟
"" "" "" "" "" "" "" "" "" ""
15اوریل 5:30 صبح
پک طولانی ای به سیگارش زد،
به مرد عاجزی که مجبور بود به خاطر عشقش از همه چی بگذره،خیره شد
براش هیجان انگیز بود که زندگی دادستان معروف شهر تو دستاش باشه
کیم تهیونگ...!
دادستانی که رو دست نداشت الان مجبور بود به خاطر یه دختر تمام زندگیشو به گرو بزاره و با یه قاتل همکاری کنه
میگن اگر به یه قاتل فرصت بدی تو هم شریک جرمشی!
کیم تهیونگ الان شریک جرم یه عوضی به تمام معنا شده بود
و چاره ای نداشت جز این که هرکاری که میگه رو انجام بده...
با خشم به مرد رو به روش زل زد
_میشه سیگار کوفتیتو تموم کنی و بگی برای چی اینجاییم؟
مرد پک اخر رو به سیگار زد و زیر پاش انداخت و خاموشش کرد
با پوزخند به تهیونگ نگاه کرد و گفت:
چرا انقدر عصبی؟...اروم باش...مثلا شریکیم یکم احترام نگهدار
ناگهان تغییر چهره داد و جدی شد
اگر یکم عقلتو بکار بندازی مجبور نیستی اینجا باشی...
تهیونگ به مرد هجوم اورد و گلشو تو دستاش گرفت
_مرتیکه...بفهم چی میگی، اگه اون برادر عوضیت نبود مطمئن باش یه ثانیه هم صبر نمیکردم و به پلیس لو میدادمت...
با شدت دستای تهیونگ رو از خودش دور کرد
"اگه ادم باشی کارشو تموم میکنم و دیگه نه اون وجود خواهد داشت و نه اون پرونده ی کوفتی ای که دستته!
دوستان این پارت رو از قصد زیاد نوشتم پس حمایتاتونم زیاد باشه
پس حمایت یادتون نرههههههه
لاوتون دارممممم
❤❤❤❤❤❤❤
نظرتونو بگید ها وگرنه با این 🔪 میام تو خوابتون😁
اها راستی شرط نمیزارم ❤
۵.۱k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.