چند پارتی جیمین کمی غمگین
من عاشق آ/ت بودم ولی اون عاشق ته هس اونا حالا باهم دوست دختر و دوست پسرن
چند روزیه که رزی هم کلاسیمون سعی میکنه خودشو با من نزدیک کنه خب اون تاحالا باهیچ پسری رابطه نداشته
خب فک کنم باید برم سر قرار خب اون یه قرار گذاشته فک کنم یه کوچولو خجالتی باشه جالبه دو تا خجالتی
رزی***
وای جیمین اگه بیاد من چی بهش بگم
جناب جیمین یا آقای جیمین یا جیمین پارک یا پارک جیمین وای پاک قاط زدم
فوقش یه چیزی میگم اون که نمیخواد
منو بخوره فقط میخواد به بدترین نحو بکشه همین
یهو یه صدایی اومد :ببخشید میتونم این جا بشینم
من:متأسفانه نمیشه آخه این جا جای [زبونم گیر کرد و گفتم ] زیمین لارته
یه هو طرف افتاد
وا چیشد ای وای خدا کنه جیمین نفهمه چی گفتم به مرده نگاه کردم یا حضرت زارت اینکه خود جیمین جیمین ولو شده
بود از خنده داشت میترکید منم از خجالت رکورد قرمز ترین دختر دنیا رو شکستم بعد از چند ثانیه که جیمین
پاشد گفت پس من میرم به زیمین لارتت سلام برسون
من: آقای جیمین کارت
جیمین 🤣🤣
من😢😢😢
جیمین: نه من زیمین لارتم
من نه لیمین فارتی
[دوباره زبونم گیر کرد ]
جیمین قش کرد از خنده
[فارت :گوز ]
جیمین :وای تو کل عمرم اینقدر نخندیده بودم رزی جان
رزی :جیمین حالا بعد این آبرو ریزی چی سفارش میدی
جیمین:والا رزی جان شما تو هوای گرم چی میل میکنید
رزی :بستنی
جیمین :پس بستنی
رزی: من میرم میگیرم الان میام صبر کن
جیمین :خدا کنه بستنی توت فرنگی نگیره چون به نظرم بستنی توت فرنگی دوست داره
یا خدا اومد
رزی: من اومدم ببین چی آوردم بستنی شکلاتی اونم روش توت فرنگی داره
خودم هر وقت میام ازینا میخورم
امید وارم تو هم خوشت بیاد آخه من سلیقه ات رو نمی دونستم ازتم نپرسیدم
چی میخوای
جیمین :این دقیقا همون چیزیه که میخواستم مرسی
رزی :خوشحالم که دوست داشتی
راستش جیمین میدونم به نظرت خیلی دیوونم ولی جیمین من دوست دارم نه نه من عاشقتم
میدونم که جوابت قطعا منفیه می خواستم بدونی که چرا دیوونه بازی در میارم
من از وقتی وارد کلاس شما شدم عاشقت بودم تو خیلی پسر همه چی تمومی هستی
میشه بزاری یه وقت خیلی کوچولو و گران بهات رو بگیرم
جیمین ***
:(چرا چرا احساس میکنم منم عاشقشم )
ام رزی واقعا جا خوردم به نظر من تو همیشه نگات به جین بود
رزی: من همیشه عاشقت بودم جین هم
پسر خوبیه اما اون تو دلم جا نشده
چون یه پسر جذاب تو دلم بود اسمش جیمین پارکه روبه روم نشسته و لباسش
رومثل بچه ها پر بستنی کرده
با حرف رزی به لباسم نگاه کردم وایی چه آبرو ریزی من ۲۴ ساله مثل بچه ۵ ساله
بستنی خوردم یا خدا چه سیاهم شده مثلا من چه فازی داشتم لباس سفید
پوشیدم
ادامه در قسمت بعد ...
چند روزیه که رزی هم کلاسیمون سعی میکنه خودشو با من نزدیک کنه خب اون تاحالا باهیچ پسری رابطه نداشته
خب فک کنم باید برم سر قرار خب اون یه قرار گذاشته فک کنم یه کوچولو خجالتی باشه جالبه دو تا خجالتی
رزی***
وای جیمین اگه بیاد من چی بهش بگم
جناب جیمین یا آقای جیمین یا جیمین پارک یا پارک جیمین وای پاک قاط زدم
فوقش یه چیزی میگم اون که نمیخواد
منو بخوره فقط میخواد به بدترین نحو بکشه همین
یهو یه صدایی اومد :ببخشید میتونم این جا بشینم
من:متأسفانه نمیشه آخه این جا جای [زبونم گیر کرد و گفتم ] زیمین لارته
یه هو طرف افتاد
وا چیشد ای وای خدا کنه جیمین نفهمه چی گفتم به مرده نگاه کردم یا حضرت زارت اینکه خود جیمین جیمین ولو شده
بود از خنده داشت میترکید منم از خجالت رکورد قرمز ترین دختر دنیا رو شکستم بعد از چند ثانیه که جیمین
پاشد گفت پس من میرم به زیمین لارتت سلام برسون
من: آقای جیمین کارت
جیمین 🤣🤣
من😢😢😢
جیمین: نه من زیمین لارتم
من نه لیمین فارتی
[دوباره زبونم گیر کرد ]
جیمین قش کرد از خنده
[فارت :گوز ]
جیمین :وای تو کل عمرم اینقدر نخندیده بودم رزی جان
رزی :جیمین حالا بعد این آبرو ریزی چی سفارش میدی
جیمین:والا رزی جان شما تو هوای گرم چی میل میکنید
رزی :بستنی
جیمین :پس بستنی
رزی: من میرم میگیرم الان میام صبر کن
جیمین :خدا کنه بستنی توت فرنگی نگیره چون به نظرم بستنی توت فرنگی دوست داره
یا خدا اومد
رزی: من اومدم ببین چی آوردم بستنی شکلاتی اونم روش توت فرنگی داره
خودم هر وقت میام ازینا میخورم
امید وارم تو هم خوشت بیاد آخه من سلیقه ات رو نمی دونستم ازتم نپرسیدم
چی میخوای
جیمین :این دقیقا همون چیزیه که میخواستم مرسی
رزی :خوشحالم که دوست داشتی
راستش جیمین میدونم به نظرت خیلی دیوونم ولی جیمین من دوست دارم نه نه من عاشقتم
میدونم که جوابت قطعا منفیه می خواستم بدونی که چرا دیوونه بازی در میارم
من از وقتی وارد کلاس شما شدم عاشقت بودم تو خیلی پسر همه چی تمومی هستی
میشه بزاری یه وقت خیلی کوچولو و گران بهات رو بگیرم
جیمین ***
:(چرا چرا احساس میکنم منم عاشقشم )
ام رزی واقعا جا خوردم به نظر من تو همیشه نگات به جین بود
رزی: من همیشه عاشقت بودم جین هم
پسر خوبیه اما اون تو دلم جا نشده
چون یه پسر جذاب تو دلم بود اسمش جیمین پارکه روبه روم نشسته و لباسش
رومثل بچه ها پر بستنی کرده
با حرف رزی به لباسم نگاه کردم وایی چه آبرو ریزی من ۲۴ ساله مثل بچه ۵ ساله
بستنی خوردم یا خدا چه سیاهم شده مثلا من چه فازی داشتم لباس سفید
پوشیدم
ادامه در قسمت بعد ...
۳.۶k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.