(وقتی توی خوابگاه...) پارت ۲ (آخر )
#سناریو
#استری_کیدز
اصلا حواست به جلوی پات نبود و فقط با حرص نگاهش میکردی و زیر لب بهش فوش میدادی که همون لحظه....با برخورد جسمی بهت...تعادلت رو از دست دادی و لیوان از دستت افتاد و پخش زمین شد...البته که به غیر از لیوان تو هم با شدت بدی زمین خورده بودی و اتفاق ابرو ریزانه ای هم اون وسط رخ داده بود 😞
صدای افتادن تو و فردی که به همراهش افتاده بودی باعث شد همه ی اعضا توجهشون رو به شما دو تا بدن البته در حالی که لباتون روی هم فیکس شده بود و هر دو با چشمای گشاد شده ای همدیگه رو نگاه میکردین....
جیسونگ : شما دوتا....
سریع از هیون فاصله گرفتی و میخواستی بلند بشی اما بدشانس تر از همه این بود که هیون هم همزمان با تو اقدام به این کار کرد و هر دوتون سراتون به هم خورد که باعث شد هیون دوباره سرش رو روی زمین بزاره و با شدت سرش رو بگیره
هیون : اههههه...ای اییی...
با تعجب داشتی بهش نگاه میکردی
اعضا پشماشون ریخته بود و با شوک بهتون خیره بودن و حالا اینا به کنار....
لینو این وسط روی مبل با ریلکسی نشسته بود و با نگاه پوکری بهتون خیره شده بود
لینو : یک لیوان آب میخواستم فقط
#استری_کیدز
اصلا حواست به جلوی پات نبود و فقط با حرص نگاهش میکردی و زیر لب بهش فوش میدادی که همون لحظه....با برخورد جسمی بهت...تعادلت رو از دست دادی و لیوان از دستت افتاد و پخش زمین شد...البته که به غیر از لیوان تو هم با شدت بدی زمین خورده بودی و اتفاق ابرو ریزانه ای هم اون وسط رخ داده بود 😞
صدای افتادن تو و فردی که به همراهش افتاده بودی باعث شد همه ی اعضا توجهشون رو به شما دو تا بدن البته در حالی که لباتون روی هم فیکس شده بود و هر دو با چشمای گشاد شده ای همدیگه رو نگاه میکردین....
جیسونگ : شما دوتا....
سریع از هیون فاصله گرفتی و میخواستی بلند بشی اما بدشانس تر از همه این بود که هیون هم همزمان با تو اقدام به این کار کرد و هر دوتون سراتون به هم خورد که باعث شد هیون دوباره سرش رو روی زمین بزاره و با شدت سرش رو بگیره
هیون : اههههه...ای اییی...
با تعجب داشتی بهش نگاه میکردی
اعضا پشماشون ریخته بود و با شوک بهتون خیره بودن و حالا اینا به کنار....
لینو این وسط روی مبل با ریلکسی نشسته بود و با نگاه پوکری بهتون خیره شده بود
لینو : یک لیوان آب میخواستم فقط
۴۸.۳k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.