رمان عشق تصادفی 🍷🥂پارت ۱۳ درخواستی
رمان عشق تصادفی 🍷🥂پارت ۱۳ # درخواستی
آره من خوبم
×& خدارو شکر که خوبی خیلی بدنت کبودی داره اتفاقی افتاده
+ نه م کمبود آهن دارم
& هوفف بیا طبقه پایین ( ایشون زن نامجون هست)
+ نه من نمیام
& بیا دیگه لج نکن
+ باشه
رفتم پایین دیدن جونگکوک روی مبل نشسته و با عصبانیت داره منو نگاه میکنه و چشم هاشم پر خوک شده بود
اون خانم منو نشوند روی مبل و باهام حرف میزد و دیدم جونگکوک رفت تو حیاط و منم خیلی استرس بدنم داشت میگرفت انگار امتحان ریاضی بود
بعد تموم شدت حرف و چند ساعت بعد وقت نهار شد همه رفته بودیم سر میز نهارو من به غذام ور میرفتم و آخر خوردمش و غذا تموم شد و رفتم تو اتاق و به دیشب فکر کردم اصلا چاقو تو جیب من چیکار میکرد یا شاید نقشه های یه نفر بوده اگر بخواد نقشه یه نفر باشه قطعا نقشه اون زنست و دخترش چون من وقتی بیدار بودم روتخت بودم و ممکنه اونا منو گذا شته باشن ا کجا معلوم دارم راست میگم خسته بودم و رفتم خوابیدم وقتی بیدار شدم دیدن جونگکوک بغلم خوابیده اما پشتش به من بود ( چیه اگه بغلت کرده بود که فحشش میدادی)
بلند شدم و رفتم دستشویی و دیدم نیست و بارون شدیدی داشت میومد دیدم داره از عمارت میرا بیرون وقتی رفت بیرون منم لباسای بیرونم رو پوشیدن و از در قایمکی زدم بیرون و مجبور بودم از دیوار برم بالا و موفق هم شدم رفتن و فرار کردن و از میون یه پارک جنگلی داشتم میدوییدم با تمام توانم میدوییدم بااینکه خسته شدم خیلی از اون عمارت دور شدم فقط قدم هامو سریع میکردم
بارون همینجور سرعت میگرفت و کاملا خیس بودم خیلی خوشحال بودم که آزاد شدم .................
ادامه دارد............... منتظر پارت های بعدی باشید ♡♡
آره من خوبم
×& خدارو شکر که خوبی خیلی بدنت کبودی داره اتفاقی افتاده
+ نه م کمبود آهن دارم
& هوفف بیا طبقه پایین ( ایشون زن نامجون هست)
+ نه من نمیام
& بیا دیگه لج نکن
+ باشه
رفتم پایین دیدن جونگکوک روی مبل نشسته و با عصبانیت داره منو نگاه میکنه و چشم هاشم پر خوک شده بود
اون خانم منو نشوند روی مبل و باهام حرف میزد و دیدم جونگکوک رفت تو حیاط و منم خیلی استرس بدنم داشت میگرفت انگار امتحان ریاضی بود
بعد تموم شدت حرف و چند ساعت بعد وقت نهار شد همه رفته بودیم سر میز نهارو من به غذام ور میرفتم و آخر خوردمش و غذا تموم شد و رفتم تو اتاق و به دیشب فکر کردم اصلا چاقو تو جیب من چیکار میکرد یا شاید نقشه های یه نفر بوده اگر بخواد نقشه یه نفر باشه قطعا نقشه اون زنست و دخترش چون من وقتی بیدار بودم روتخت بودم و ممکنه اونا منو گذا شته باشن ا کجا معلوم دارم راست میگم خسته بودم و رفتم خوابیدم وقتی بیدار شدم دیدن جونگکوک بغلم خوابیده اما پشتش به من بود ( چیه اگه بغلت کرده بود که فحشش میدادی)
بلند شدم و رفتم دستشویی و دیدم نیست و بارون شدیدی داشت میومد دیدم داره از عمارت میرا بیرون وقتی رفت بیرون منم لباسای بیرونم رو پوشیدن و از در قایمکی زدم بیرون و مجبور بودم از دیوار برم بالا و موفق هم شدم رفتن و فرار کردن و از میون یه پارک جنگلی داشتم میدوییدم با تمام توانم میدوییدم بااینکه خسته شدم خیلی از اون عمارت دور شدم فقط قدم هامو سریع میکردم
بارون همینجور سرعت میگرفت و کاملا خیس بودم خیلی خوشحال بودم که آزاد شدم .................
ادامه دارد............... منتظر پارت های بعدی باشید ♡♡
۱.۶k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.