ات بعد چند مین از کوک جدا شد ورفت
ات بعد چند مین از کوک جدا شد ورفت
ویو ات
خب دروغ چرا منم دلم برا زندگی پیش اون تنگ شده بود هی الان مثل چی خوشحالم و میخوام جیغ بزنم ولی نشون نمیدم درونم چی میگذره
ویو کوک
حس خوبی داشت خیلی حس خوبی داشت جوری که نمیشه توصیفش کرد هی هی هی
راوی
ات سوار ماشینش شد و رفت محل کارش
ویو کوک
نشته بودم که ته اومد
ته : چی شد؟
کوک: گفت راجبش فکر میکنه
ته : حالا چرا بال بال میزنی؟
کوک : تو واقعا خری نمیدونی من چقدر دوستش دارم؟؟؟؟
ته : اهاااااا
کوک: بل بل
ویو ات
خب دروغ چرا منم دلم برا زندگی پیش اون تنگ شده بود هی الان مثل چی خوشحالم و میخوام جیغ بزنم ولی نشون نمیدم درونم چی میگذره
ویو کوک
حس خوبی داشت خیلی حس خوبی داشت جوری که نمیشه توصیفش کرد هی هی هی
راوی
ات سوار ماشینش شد و رفت محل کارش
ویو کوک
نشته بودم که ته اومد
ته : چی شد؟
کوک: گفت راجبش فکر میکنه
ته : حالا چرا بال بال میزنی؟
کوک : تو واقعا خری نمیدونی من چقدر دوستش دارم؟؟؟؟
ته : اهاااااا
کوک: بل بل
۱.۸k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.