° تک پارتی°
° تک پارتی°
جیمین
دوباره صدای تلفنی که پشتش منشی بود ارامش دکتر رو بهم میزد. دکتر با کلی منت جواب داد.
منشی گفت کسی به دیدنتون اومده . دکتر خیلی روی مخش بود که کسی تایم استراحت اون به مطب بیاد یا منشی به کسی نوبت بده بجز یه نفر...
جیمین: نمیاد تو الان وقت استراحتمه
منشی: ولی ایشون میگن که از دوستان قدیمی شما هستن
جیمین: پوففف بگو بیاد ولی اخرین بارت باشه بدون اجازه من به کسی وقت میدی
منشی: اما ایشون نوبت...
جیمین با عصبانیت تلفن رو سرجاش گذاشت
در باز شد و دختری زیبا رو با موهای کوتاه خرمایی و چشم هایی فریبنده وارد اتاق شد.
کل اتاق با بوی ادکل تند دختر شده بود بویی که با یک نفس کشیدن باعث ساعت ها سردرد میشد.
جیمین: ا.ت باورم نمیشه دوباره اومدی ؟
ا.ت: سلام به دکتر قدیمی شایدم دوست قدیمی
جیمین : دختر تو خیلی فرق کردی
ا.ت: بله میدونم ولی تو اصلا از ۱۰ سال پیشت هیچ فرقی نداری همون قدر رومخ و سرد ولی هنوز جونی نکنه خون بچه میخوری؟ (خنده)
جیمین: اره خون بچه های هشت ساله(خنده)
ا.ت: راستش...
همون لحظه دختر دیگه ای بدون هیچ نوبتی یا زنگ منشی وارد شد
برخلاف ا.ت دختری لوس و اخلاق زننده وارد اتاق شد
لباس صورتی با طرح باربی؟ چقد حال بهم زن
ادکل شیرینی که زده بود از ۱۰ کیلو قند هم دل زننده تر بود
جیمین: عه هانول اومدی
هانول: جیمینا چقد دلم برات تنگ شده بودددد
ا.ت: سلام
هانول: شما؟
جیمین: یکی از دوستای صمیمیه . ا.ت میتونی بری بیرون بعدا حرف میزنیم
ا.ت: حتما
هربار که جیمین به دختر لوس نگاه میکرد درخشش چشمای جیمین باعث کور شدن چشم ا.ت بود
ا.تی که میخواست بعد از ۱۰ سال به عشق کهنه دلش اعتراف کنه ولی انگار چیزی که کهنه بشه دیگه نو نمیشه...
#تکپارتی_جیمین
جیمین
دوباره صدای تلفنی که پشتش منشی بود ارامش دکتر رو بهم میزد. دکتر با کلی منت جواب داد.
منشی گفت کسی به دیدنتون اومده . دکتر خیلی روی مخش بود که کسی تایم استراحت اون به مطب بیاد یا منشی به کسی نوبت بده بجز یه نفر...
جیمین: نمیاد تو الان وقت استراحتمه
منشی: ولی ایشون میگن که از دوستان قدیمی شما هستن
جیمین: پوففف بگو بیاد ولی اخرین بارت باشه بدون اجازه من به کسی وقت میدی
منشی: اما ایشون نوبت...
جیمین با عصبانیت تلفن رو سرجاش گذاشت
در باز شد و دختری زیبا رو با موهای کوتاه خرمایی و چشم هایی فریبنده وارد اتاق شد.
کل اتاق با بوی ادکل تند دختر شده بود بویی که با یک نفس کشیدن باعث ساعت ها سردرد میشد.
جیمین: ا.ت باورم نمیشه دوباره اومدی ؟
ا.ت: سلام به دکتر قدیمی شایدم دوست قدیمی
جیمین : دختر تو خیلی فرق کردی
ا.ت: بله میدونم ولی تو اصلا از ۱۰ سال پیشت هیچ فرقی نداری همون قدر رومخ و سرد ولی هنوز جونی نکنه خون بچه میخوری؟ (خنده)
جیمین: اره خون بچه های هشت ساله(خنده)
ا.ت: راستش...
همون لحظه دختر دیگه ای بدون هیچ نوبتی یا زنگ منشی وارد شد
برخلاف ا.ت دختری لوس و اخلاق زننده وارد اتاق شد
لباس صورتی با طرح باربی؟ چقد حال بهم زن
ادکل شیرینی که زده بود از ۱۰ کیلو قند هم دل زننده تر بود
جیمین: عه هانول اومدی
هانول: جیمینا چقد دلم برات تنگ شده بودددد
ا.ت: سلام
هانول: شما؟
جیمین: یکی از دوستای صمیمیه . ا.ت میتونی بری بیرون بعدا حرف میزنیم
ا.ت: حتما
هربار که جیمین به دختر لوس نگاه میکرد درخشش چشمای جیمین باعث کور شدن چشم ا.ت بود
ا.تی که میخواست بعد از ۱۰ سال به عشق کهنه دلش اعتراف کنه ولی انگار چیزی که کهنه بشه دیگه نو نمیشه...
#تکپارتی_جیمین
۴.۵k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.