ولی من از الفا ها متنفر بودم
#ولی_من_از_الفا_ها_متنفر_بودم
پارت: 4
جیمین: ........
کوک: چیییییی امکانننن ندارههههه
جیمین: بله چیزیع که شده، یونگی به من خیانت کرده(با گریع)
کوک: دیدی.. دیدی گفتم اونم ی سگ دیگس
.. حالا چیکار کرده؟
جیمین: عررر نههه مننن نمیخامممم.... رفتم گوشیش رو چک کنم دیدم ی نفرو بیبی 2 سیو کردعععععهعههههه باورمممم نمیشههههه
کوک میخام جلوپلاسم و جمع کنم بیام پیش تو هانریون
کوک: یع لحضع...... مطمعنی شمارش رو درس خوندی؟
جیمین: وقتی سیوش رو دیدم رفتم ب شوگا نشون دادم نزاشتم حرف بزنه هی میگف توضیح میدم توضیح میدم یه سیلی بهش خابوندم بیرونش کردم از خونه.. و اره دیگه
کوک: جیمین تو خیلی اسکلی
جیمین: چرا؟
کوک: چون بیبی 2 من بودم... من بهش گفته بودم منو اینطور سیو کنه...
جیمین: هاااااااا چراااااااااااا
کوک: از سینگلی زیاد
جیمین: خفهعععهه شوووووووو تففف توروحتتتتتتتتتتت
****
قطع کرد.
ویو کوک
واییی داشتممم ازز خندههه پارههه میشدممم..
ولی جیمین و شوگا چطور میتونستن رابطه ی 7ساله ی خودشون رو با یه اشتباه کوچیک زیر سوال ببرن؟
همین چیزاس که از رابطه متنفرم...
***
ساعت 2 بود رفتم سمت اشپز خونه و یه چیزی خوردم که یک ساعتی طول کشید..
بعد از خودن غذا و جمع و جور کردن خونه زد ب سرم ک برم بیرون و برای امشب خرید کنم...
یع لباس پوشیدم و عطر تلخم و زدم و رفتم سمت ماشینام.. ماشین مشکیم و روشن کردم و حرکت کردم...
**
ساعت 7 رسیدم خونه... خب چیز هایی که برای خونه و خودم و هانریون احتیاج داشتم و خریدم.. وقتی اومدم خونه و همش رو مرتب کردم.
بعد رفتم روی کاناپه ولو شدم تا خسته گی از تنم دربرع...
که خاستم به شوگا و جیمین هم زنگ بزنم و بهشون بگم اونا هم امشب بیان بار..
(شروع تماس شوگا و کوک)
شوگا: لعنتتت بهتتت
کوک: نمی تونستم جلو خندم رو بگیرم و هار هار خندیدم
شوگا: بچه میتونی تصور کنی که دارم ب ف ا ک ت میدم؟
کوک: عرر ارع اره
شوگا: بنال ها کارت چیه
کوک: پیشی کوچولو خاستم بگم اجوما برام ی پارتی امشب ردیف کرده تو جیمینا هم بیاین
شوگا: ناح
کوک: غلت کردی
شوگا: حیف که دلم برات میسوزع
اوکی ادرس رو بده
ویو کوک
ادرس رو اس کردم و رفتم سمت اتاقم و خابیدم..........
استایل:
@lm_stayle
#اد_اکا
#تهکوک
#رمان
آیدیش روبیکا
@karen_06090
پارت: 4
جیمین: ........
کوک: چیییییی امکانننن ندارههههه
جیمین: بله چیزیع که شده، یونگی به من خیانت کرده(با گریع)
کوک: دیدی.. دیدی گفتم اونم ی سگ دیگس
.. حالا چیکار کرده؟
جیمین: عررر نههه مننن نمیخامممم.... رفتم گوشیش رو چک کنم دیدم ی نفرو بیبی 2 سیو کردعععععهعههههه باورمممم نمیشههههه
کوک میخام جلوپلاسم و جمع کنم بیام پیش تو هانریون
کوک: یع لحضع...... مطمعنی شمارش رو درس خوندی؟
جیمین: وقتی سیوش رو دیدم رفتم ب شوگا نشون دادم نزاشتم حرف بزنه هی میگف توضیح میدم توضیح میدم یه سیلی بهش خابوندم بیرونش کردم از خونه.. و اره دیگه
کوک: جیمین تو خیلی اسکلی
جیمین: چرا؟
کوک: چون بیبی 2 من بودم... من بهش گفته بودم منو اینطور سیو کنه...
جیمین: هاااااااا چراااااااااااا
کوک: از سینگلی زیاد
جیمین: خفهعععهه شوووووووو تففف توروحتتتتتتتتتتت
****
قطع کرد.
ویو کوک
واییی داشتممم ازز خندههه پارههه میشدممم..
ولی جیمین و شوگا چطور میتونستن رابطه ی 7ساله ی خودشون رو با یه اشتباه کوچیک زیر سوال ببرن؟
همین چیزاس که از رابطه متنفرم...
***
ساعت 2 بود رفتم سمت اشپز خونه و یه چیزی خوردم که یک ساعتی طول کشید..
بعد از خودن غذا و جمع و جور کردن خونه زد ب سرم ک برم بیرون و برای امشب خرید کنم...
یع لباس پوشیدم و عطر تلخم و زدم و رفتم سمت ماشینام.. ماشین مشکیم و روشن کردم و حرکت کردم...
**
ساعت 7 رسیدم خونه... خب چیز هایی که برای خونه و خودم و هانریون احتیاج داشتم و خریدم.. وقتی اومدم خونه و همش رو مرتب کردم.
بعد رفتم روی کاناپه ولو شدم تا خسته گی از تنم دربرع...
که خاستم به شوگا و جیمین هم زنگ بزنم و بهشون بگم اونا هم امشب بیان بار..
(شروع تماس شوگا و کوک)
شوگا: لعنتتت بهتتت
کوک: نمی تونستم جلو خندم رو بگیرم و هار هار خندیدم
شوگا: بچه میتونی تصور کنی که دارم ب ف ا ک ت میدم؟
کوک: عرر ارع اره
شوگا: بنال ها کارت چیه
کوک: پیشی کوچولو خاستم بگم اجوما برام ی پارتی امشب ردیف کرده تو جیمینا هم بیاین
شوگا: ناح
کوک: غلت کردی
شوگا: حیف که دلم برات میسوزع
اوکی ادرس رو بده
ویو کوک
ادرس رو اس کردم و رفتم سمت اتاقم و خابیدم..........
استایل:
@lm_stayle
#اد_اکا
#تهکوک
#رمان
آیدیش روبیکا
@karen_06090
۳.۳k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.