اشتباه کردیم
اشتباه کردیم
p: 7
*ویو ا.ت*
هرکدوممونو بردن تو یه اتاق مثل سگ ترسیده بودیم مخصوصا از اینکه پیش هم نبودیم خیلی ترسیده بودم حدودن یک ساعت گذاشت محکم زدم به در گفتم
+لطفاااا باید باهاتون صحبت کنم
_چیه
"کوچولو زبون باز کردی
~خب بگو
+من با جونگکوک کار دارم نه شما دوتا
_برین بیرون
(رفتن بیرون)
_خب؟
+دوستامو ازاد کن.... و منو بگیر
_خب میرن به همه همه چیز رو میگن
+نمیتونی حافظشونو پاک کنی
_اگر پاک کنم باید توهم از حافظشون پاک کنم
+باش(بغض)
_ته
" ها
_حافظشونو پاک کنین و ازادشون کنید
~"خوشمان امد
_برین (خودشم رفت)
*ویو لیان*
از خواب بیدار شدم دیدم که خونه خوابیدم مارکاهم پیشم خواب بود ولی انگار فقط ما دوتا نبودیم انگار خودمون نبودیم مارکاهم کم کم بیار شد گفت
♡هی لیان خوبی
☆اره... مارکا توهم احساس میکنی چیزی کمه
♡اره
☆حس میکنم فقط ما دوتا نیستیم
*ویو ا.ت*
اوقدر بی صدا گریه کردم که دیگه واقعا نای خرف زدن رو نداشتم و اروم خوابیدم
*ویو جونگکوک*
رفتم بیرون صدای گریش میومد نمیدونم چرا ولی احساس میکردم یچیزی تو قلبم داره تکون میخوره مغزم میگفت اهمیت ندم ولی قلب میگفت تو باید ازادش کنی این همه بار به مغرم گوش کردم تصمیم گرفتم که ازادش کنم رفتم همون لحظه بیدار شد
+چ. چیزی... شده
_ازادی
p: 7
*ویو ا.ت*
هرکدوممونو بردن تو یه اتاق مثل سگ ترسیده بودیم مخصوصا از اینکه پیش هم نبودیم خیلی ترسیده بودم حدودن یک ساعت گذاشت محکم زدم به در گفتم
+لطفاااا باید باهاتون صحبت کنم
_چیه
"کوچولو زبون باز کردی
~خب بگو
+من با جونگکوک کار دارم نه شما دوتا
_برین بیرون
(رفتن بیرون)
_خب؟
+دوستامو ازاد کن.... و منو بگیر
_خب میرن به همه همه چیز رو میگن
+نمیتونی حافظشونو پاک کنی
_اگر پاک کنم باید توهم از حافظشون پاک کنم
+باش(بغض)
_ته
" ها
_حافظشونو پاک کنین و ازادشون کنید
~"خوشمان امد
_برین (خودشم رفت)
*ویو لیان*
از خواب بیدار شدم دیدم که خونه خوابیدم مارکاهم پیشم خواب بود ولی انگار فقط ما دوتا نبودیم انگار خودمون نبودیم مارکاهم کم کم بیار شد گفت
♡هی لیان خوبی
☆اره... مارکا توهم احساس میکنی چیزی کمه
♡اره
☆حس میکنم فقط ما دوتا نیستیم
*ویو ا.ت*
اوقدر بی صدا گریه کردم که دیگه واقعا نای خرف زدن رو نداشتم و اروم خوابیدم
*ویو جونگکوک*
رفتم بیرون صدای گریش میومد نمیدونم چرا ولی احساس میکردم یچیزی تو قلبم داره تکون میخوره مغزم میگفت اهمیت ندم ولی قلب میگفت تو باید ازادش کنی این همه بار به مغرم گوش کردم تصمیم گرفتم که ازادش کنم رفتم همون لحظه بیدار شد
+چ. چیزی... شده
_ازادی
۶.۳k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.