داستان مریضی عجیب لیسا
لیسا: سلام رزی... بقیه کجان؟
رزی: جنی و جیسو رفتن خرید واسه دارو... وای مگه میشههههه تو که مریض بودی و حال حرکت نداشتی
لیسا: چی من دیشب خوابیدم و الان بیدارم و سرحال سرحالم
رزی: امکان نداره تو ی هفته به شدت بیمار بودی ما حداقل ۱۶۵ میلیون واسه مریضی عجیب تو خرج کردیم ۳ یا ۴ تا بیمارستان عوض کردیم همه جا جوابت کردن... شت
{باز شدن در}
جنی: ما اومد.... اوههه مگه میشه خدای من
جیسو: شت... مگه میشه
لیسا: بچه ها چرا اینطوری می کنین مگه واسه کنسرت امروز ذوق ندارید
جنی: تو چی میگی کنسرت ی هفته پیش بود که بخاطر تو لغوش کردیم
جیسو: فقط بیچاره اون همه بلینک که منتظر بودن
لیسا: ولی...
ادامه دارد
رزی: جنی و جیسو رفتن خرید واسه دارو... وای مگه میشههههه تو که مریض بودی و حال حرکت نداشتی
لیسا: چی من دیشب خوابیدم و الان بیدارم و سرحال سرحالم
رزی: امکان نداره تو ی هفته به شدت بیمار بودی ما حداقل ۱۶۵ میلیون واسه مریضی عجیب تو خرج کردیم ۳ یا ۴ تا بیمارستان عوض کردیم همه جا جوابت کردن... شت
{باز شدن در}
جنی: ما اومد.... اوههه مگه میشه خدای من
جیسو: شت... مگه میشه
لیسا: بچه ها چرا اینطوری می کنین مگه واسه کنسرت امروز ذوق ندارید
جنی: تو چی میگی کنسرت ی هفته پیش بود که بخاطر تو لغوش کردیم
جیسو: فقط بیچاره اون همه بلینک که منتظر بودن
لیسا: ولی...
ادامه دارد
۱.۴k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.