پارت8. نام رمان: درخشش ماه
پارت8. نام رمان: درخشش ماه
ویولتا..♡..کاگیاما
خب یه توضیح یادتونه که تو پارت اول گفتم کاگیاما خیلی خوشتیپه و از این گوه خوریا اینو باید زود تر بهتون میگفتم ولی خب حالا میگم حتماً تاحالا به خودتون گفتین که کاگیاما چرابا این همه خوشتیپی و جذابی با کسی تو رابطه نیست بلکه اشتباه میکنید اون یه دوست دختر دره که خیلی خوشگله البته نه به اندازه ویولتا ولی خب بازم خیلی خوشگله و مغرور و خودخواه و اسمشم ساتومی هستش و ......
و خب تو پارتایی بعد بیشتر باهاش اشنا میشید بریم سراغ رمان
☆_☆_☆_☆_☆
کاگیاما رفت به سمت کلاسش منم همینطور
نمیدونم چطوری توصیفش کنم اما انگار یه حسی نسبت بهش پیدا کردم نمیدونم این دیگه چه حسیه میترسم عاشقش شده باشم 😖💖
بیخیال این حرفا دختر برو تو کلاس خیلی خولی 😒🗿کلاس تموم شد داشتم میرفتم خونه و تو عالم خودم بودم کاگیاما رو با ساتومی دیدم من همیشه اون دوتا رو میبینم
ولی اینباره نمیدونم چرا ولی خیلی ناراحت شدم سیع کردم به احساسم هیچ اهمیتی ندم
و برم به سمت خونه داشتم میرفتم که کاگیاما ساتومی رو تنها گذاشت و اومد سمتم
منم گفتم جی میخوایی و از این حرفا اونم گفت میخواد تو خونش یه پارتی برگزار کنه
و منم میخواد بیام من گفتم نه ولی خیلی اسرار کرد و مجبور شدم فبول کنم کاگیاما بدون اینکه به ساتومی اهمیت بده با من تا خونه اومد یادمه ساتومی خیلی بد نگامون میکرد با کاگیاما خداحافظی کردم و رفتم تو خونه
دوباره کارای لازمه رو انجام دادم و یه لباس راحت پوشیدم و گوشیمو گرفتم و وارد گپ شدم بچه ها همچنان داشتن حرف میزدن
انگار کار و زندگی نداشتن
(ویلتا ~عضوای گپ*)
~سلام
*علیک
*سلام ویولت
*عررررر عشقم اومده (این دختره فک نکنین چون گف عشقم اومده پسره )
*یک عدد ویولت وارد میشود 🤏
~داری درباره چی حرف میزنین
*درباره تو و کاگیاما
*بنظر از هم خوشتون میا
*بگو دیگه شیطون چه خبره بینتون
*فک کنم از وجود یه رابطه با خبر شدم😏
*بگو دیگه بینتون خبری هست یا نع
*ولی ناموصاً به هم میاین 🥺💖
~نه بابا هیچ خبری نیست
~شما دیگه دارین شلوغش میکنین
*توکه راس میگی
*والا فک کرده ما خریم
*بابا خجالت نکش همه میدونیم شما هم دوس دارین
* همین که این داوش گفت
~ببندید
=👉یک عدد فضول)..=بچه ها میدونستین
کاگیاما ویلتا رو به پارتیش دعوت کرده😂💖🗿
☆_☆_☆_☆_☆
پایان پارت 8✨💙🌱
ویولتا..♡..کاگیاما
خب یه توضیح یادتونه که تو پارت اول گفتم کاگیاما خیلی خوشتیپه و از این گوه خوریا اینو باید زود تر بهتون میگفتم ولی خب حالا میگم حتماً تاحالا به خودتون گفتین که کاگیاما چرابا این همه خوشتیپی و جذابی با کسی تو رابطه نیست بلکه اشتباه میکنید اون یه دوست دختر دره که خیلی خوشگله البته نه به اندازه ویولتا ولی خب بازم خیلی خوشگله و مغرور و خودخواه و اسمشم ساتومی هستش و ......
و خب تو پارتایی بعد بیشتر باهاش اشنا میشید بریم سراغ رمان
☆_☆_☆_☆_☆
کاگیاما رفت به سمت کلاسش منم همینطور
نمیدونم چطوری توصیفش کنم اما انگار یه حسی نسبت بهش پیدا کردم نمیدونم این دیگه چه حسیه میترسم عاشقش شده باشم 😖💖
بیخیال این حرفا دختر برو تو کلاس خیلی خولی 😒🗿کلاس تموم شد داشتم میرفتم خونه و تو عالم خودم بودم کاگیاما رو با ساتومی دیدم من همیشه اون دوتا رو میبینم
ولی اینباره نمیدونم چرا ولی خیلی ناراحت شدم سیع کردم به احساسم هیچ اهمیتی ندم
و برم به سمت خونه داشتم میرفتم که کاگیاما ساتومی رو تنها گذاشت و اومد سمتم
منم گفتم جی میخوایی و از این حرفا اونم گفت میخواد تو خونش یه پارتی برگزار کنه
و منم میخواد بیام من گفتم نه ولی خیلی اسرار کرد و مجبور شدم فبول کنم کاگیاما بدون اینکه به ساتومی اهمیت بده با من تا خونه اومد یادمه ساتومی خیلی بد نگامون میکرد با کاگیاما خداحافظی کردم و رفتم تو خونه
دوباره کارای لازمه رو انجام دادم و یه لباس راحت پوشیدم و گوشیمو گرفتم و وارد گپ شدم بچه ها همچنان داشتن حرف میزدن
انگار کار و زندگی نداشتن
(ویلتا ~عضوای گپ*)
~سلام
*علیک
*سلام ویولت
*عررررر عشقم اومده (این دختره فک نکنین چون گف عشقم اومده پسره )
*یک عدد ویولت وارد میشود 🤏
~داری درباره چی حرف میزنین
*درباره تو و کاگیاما
*بنظر از هم خوشتون میا
*بگو دیگه شیطون چه خبره بینتون
*فک کنم از وجود یه رابطه با خبر شدم😏
*بگو دیگه بینتون خبری هست یا نع
*ولی ناموصاً به هم میاین 🥺💖
~نه بابا هیچ خبری نیست
~شما دیگه دارین شلوغش میکنین
*توکه راس میگی
*والا فک کرده ما خریم
*بابا خجالت نکش همه میدونیم شما هم دوس دارین
* همین که این داوش گفت
~ببندید
=👉یک عدد فضول)..=بچه ها میدونستین
کاگیاما ویلتا رو به پارتیش دعوت کرده😂💖🗿
☆_☆_☆_☆_☆
پایان پارت 8✨💙🌱
۱.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.