آخه چرا؟p²

منشیم امد داخل
(^علامت منشی)
^سلام خانم
جولیا:علیک سلام
^خانم آقای جونگ کوک آمدن
جولیا:چیییییییی مگه ساعت چنده
^امممم هفت
جولیا:یااا خداا چقدر کار کردم خب بب باشه بگو بیاد تو
جولیا:اون موقع که من دیدیمش ۱۴ سالش بود منم ۱۰ سالم بود هعی یادش بخیر
تق تق تق (صدای در)
بفر مایید
(ویو کوک)
واییییییییییی چقدر دلم برای کره تنگ شده بود مخصوصاًجولیا بههههترین دختر دنیا خیلی ذوق دارم ببینمش
رفتم خونشون دیدم نبود به عموم و زن عموم سلام کردم
*هیی جونگ کوک میدونی چند وقته من زن عموت ندیدیمت خیلی دلمون براتون تنگ شده بود
کوک:منم هم مینطور مخصوصاً برای جولیا کوچولو
(<علامت پدر کوک)
<راستی داداش جولیا جان کجاست
*جولیا شرکته فکر کنم الان بیاد
کوک:من برم سراغش
*نه خودش ماشین داره
کوک:نه آخه میخوام شرکت آیندمون ببینم
*آها پس باشه برو
کوک:پس بااجازه
‌