ددی گربه 🐈
ددی گربه 🐈
پارت ۶
شوگا یه لب خند تحویل ا.ت داد و رفت پایین
ته رو به شدگا کرد و گفت:چرا باهاش هم اتاقی شدی؟!
شوگا:من اول از همه داخل اون اتاق بودم که اون اومد بهتره از خودش بپرسی
ته:خدا بگم چیکارت نکنه...
ا.ت؛داخل شک بودم که یه هو به خودم اومدم رفتم پایین تا ناهار بخورم از پله ها که رفتم پایین یهو هوپی بهم گفت
هوپی:ا.ت من موندم که چطوری تو نستی انقدر زود با ما گرم بگیری!
ا.ت:یعنی شوگا چیزی گفته؟
ا.ت:خب ما اینیم دیگه😎
زبان زیبای آدمین:همه غذا های لذیذ خود را میل کردند و هر کدام به اتاق خود برگشتند ا.ت وقتی رفت داخل اتاق دید کسی نیست نفس عمیقی کشید و رفت رو تخت ولو شد سوگا که داشت ظرف ها رو میشست(درکت میکنم ظرف شستن بده😔) بعد از تموم شدنش رفت داخل اتاق که با قیافه کیوت خواب ا.ت مواجه شد و از کیوت بودنش گربه شد
فردا صبح ساعت ۸:۲۶
شوگا:هی ا.ت بلند شو دیگه باید بریم قاتل پیدا کنیم تنبل خداااااا(خودتون قاتلید🤲)
ا.ت:باشه تو بورو من میام..
شوگا:بلند شو دیگه از ساعت هفت همش دارم تو بیدار میکنم عهههه (با داد ولی حالت کیوت)
ا.ت:با داد و بیداد های شوگا از خواب بلند شدم رفتم wcو کار های نیاز را انجام دادم بعد رفت یه هودی با شلوار زغالی پوشیدم و سوار ماشین شدم داخل ماشین فقط من و ته ته و شوگا بودیم (داره با خودش میگه چرا هرجا میرم این شوگا پیشمه آخهههه)
ته :شوگا تو رانندگیت خوبه تو رانندگی کن
شوگا:من حال ندارم ا.ت تو میتونی انجامش بدی؟
ا.ت :من امتحان دادم ولی هنوز گواهی نامم نیومده
شوگا:اصلا خودت رانندگی کن ته
ته :باش
ادمین زیبا:ته که رانندس شوگا بقل راننده میشینه و ا.ت هم پشت
رفتن سوار کشتی هدفشون شدند جین یواشکی داخل اتاق دشمن رفت و میکروفن هارو کار گذاشت و برگشت ا.ت که داشت از ترس میلرزید داخل بغل ته بود
نهمی:چون اتاق ها دو نفرست مثل داخل خونه خودمون تقسیم میشیمok?
بقیه:ok
ا.ت از بغل ته جدا شد و به اتاق خودش و شوگا رفت قبل از این که برن جی کی به نامی گفت
:به نظرم به شوگا و ا.ت شک نمیکنن چون بقیه فک میکنن اون دوتا زوجنjk
نامی :راست میگی پس شما دو تا کارای جاسوسی رو انجام بدین
ا.ت و شوگا:باش
داخل اتاق رفتن که ا.ت به شوگا گفت
ا.ت:امممم... شو... شوگا
شوگا:هوم
ا.ت:میشه من به تو درخاست دوستی کنم
شوگا رو به ا.ت شد و نزدیکش رفت دستاش رو گذاشت رو دوتا شونه ی ا.ت و به چشماش زل زد
شوگا:مگه دلم میاد دختر به ابن خوشگلی و کیوتی رو رد کنم؟
ا.ت؛...کیوت...؟
شوگا :کیوتی با باطنی خشن و ددی طوری اینجوری خوبه؟!
ا.ت می خنده و روی خنده های نرمش یه چیز نرم حس کرد دید شوگا داره بوسش میکنه (لی لی لی لی لی لی🎊👯💃)ا.ت هم بدون اینکه کنترل بدنش دست خودش باشه...
ادامه دارد...
سری قبلی گوشیم خاموش شد نتونستم بزارم الان میزارم
پارت ۶
شوگا یه لب خند تحویل ا.ت داد و رفت پایین
ته رو به شدگا کرد و گفت:چرا باهاش هم اتاقی شدی؟!
شوگا:من اول از همه داخل اون اتاق بودم که اون اومد بهتره از خودش بپرسی
ته:خدا بگم چیکارت نکنه...
ا.ت؛داخل شک بودم که یه هو به خودم اومدم رفتم پایین تا ناهار بخورم از پله ها که رفتم پایین یهو هوپی بهم گفت
هوپی:ا.ت من موندم که چطوری تو نستی انقدر زود با ما گرم بگیری!
ا.ت:یعنی شوگا چیزی گفته؟
ا.ت:خب ما اینیم دیگه😎
زبان زیبای آدمین:همه غذا های لذیذ خود را میل کردند و هر کدام به اتاق خود برگشتند ا.ت وقتی رفت داخل اتاق دید کسی نیست نفس عمیقی کشید و رفت رو تخت ولو شد سوگا که داشت ظرف ها رو میشست(درکت میکنم ظرف شستن بده😔) بعد از تموم شدنش رفت داخل اتاق که با قیافه کیوت خواب ا.ت مواجه شد و از کیوت بودنش گربه شد
فردا صبح ساعت ۸:۲۶
شوگا:هی ا.ت بلند شو دیگه باید بریم قاتل پیدا کنیم تنبل خداااااا(خودتون قاتلید🤲)
ا.ت:باشه تو بورو من میام..
شوگا:بلند شو دیگه از ساعت هفت همش دارم تو بیدار میکنم عهههه (با داد ولی حالت کیوت)
ا.ت:با داد و بیداد های شوگا از خواب بلند شدم رفتم wcو کار های نیاز را انجام دادم بعد رفت یه هودی با شلوار زغالی پوشیدم و سوار ماشین شدم داخل ماشین فقط من و ته ته و شوگا بودیم (داره با خودش میگه چرا هرجا میرم این شوگا پیشمه آخهههه)
ته :شوگا تو رانندگیت خوبه تو رانندگی کن
شوگا:من حال ندارم ا.ت تو میتونی انجامش بدی؟
ا.ت :من امتحان دادم ولی هنوز گواهی نامم نیومده
شوگا:اصلا خودت رانندگی کن ته
ته :باش
ادمین زیبا:ته که رانندس شوگا بقل راننده میشینه و ا.ت هم پشت
رفتن سوار کشتی هدفشون شدند جین یواشکی داخل اتاق دشمن رفت و میکروفن هارو کار گذاشت و برگشت ا.ت که داشت از ترس میلرزید داخل بغل ته بود
نهمی:چون اتاق ها دو نفرست مثل داخل خونه خودمون تقسیم میشیمok?
بقیه:ok
ا.ت از بغل ته جدا شد و به اتاق خودش و شوگا رفت قبل از این که برن جی کی به نامی گفت
:به نظرم به شوگا و ا.ت شک نمیکنن چون بقیه فک میکنن اون دوتا زوجنjk
نامی :راست میگی پس شما دو تا کارای جاسوسی رو انجام بدین
ا.ت و شوگا:باش
داخل اتاق رفتن که ا.ت به شوگا گفت
ا.ت:امممم... شو... شوگا
شوگا:هوم
ا.ت:میشه من به تو درخاست دوستی کنم
شوگا رو به ا.ت شد و نزدیکش رفت دستاش رو گذاشت رو دوتا شونه ی ا.ت و به چشماش زل زد
شوگا:مگه دلم میاد دختر به ابن خوشگلی و کیوتی رو رد کنم؟
ا.ت؛...کیوت...؟
شوگا :کیوتی با باطنی خشن و ددی طوری اینجوری خوبه؟!
ا.ت می خنده و روی خنده های نرمش یه چیز نرم حس کرد دید شوگا داره بوسش میکنه (لی لی لی لی لی لی🎊👯💃)ا.ت هم بدون اینکه کنترل بدنش دست خودش باشه...
ادامه دارد...
سری قبلی گوشیم خاموش شد نتونستم بزارم الان میزارم
۱.۴k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.