ﺭﻭﺯﻱ مردی ﺩﺭ ﺣﻴﺎﻁ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ...
ﺭﻭﺯﻱ مردی ﺩﺭ ﺣﻴﺎﻁ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ...
ﮔﺮﺑﻪ ﺍﻱ به ﺣﻴﺎﻁ آﻣﺪ.
مرد ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﺸﺘﻪ ﭘﻴﺸﺘﻪ!
ﻭ ﮔﺮﺑﻪ ﭘﻴﺸﺘﻴﺪ...
.
.
.
تا داستان ها آموزنده ی بعدی
یه دست و جیغ و هورررااااااا
ﮔﺮﺑﻪ ﺍﻱ به ﺣﻴﺎﻁ آﻣﺪ.
مرد ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﺸﺘﻪ ﭘﻴﺸﺘﻪ!
ﻭ ﮔﺮﺑﻪ ﭘﻴﺸﺘﻴﺪ...
.
.
.
تا داستان ها آموزنده ی بعدی
یه دست و جیغ و هورررااااااا
۹۲۴
۲۲ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.