عشق در مدرسه
#عشق_در_مدرسه
Part25
پرش به صبح
#ویو.ته
صبح از خواب پاشدم ا.ت بغلم خیلی ناز و قشنگ خوابیده بود پاشدم بردمش حموم گذاشتمش توی وان و زیر دلشو ماساژ دادم بعد چند دیقه بیدار شد و لباساشو پوشید منم لباسامو پوشیدم
ته: ا.ت
ا.ت: هومم؟؟
ته: منو میبخشی؟؟؟
ا.ت اومد از گونه ام بوسید و گفت
ا.ت: ته من بخشیدمت
بعد حرف ا.ت ی لبخند زدم بعدش از لباش بوسیدم چند دیقه همون طوری داشتم میبوسیدمش ک بعدش از هم جدا شدیم و گفتم
ته: ا.ت بریم بیرون صبحونه بخوریم
ا.ت: اوکی
با ا.ت رفتیم صبحونه خوردیم بعدش سوار ماشین شدیم
فردا تولد ا.ت بود مطمئنا خودشم یادش نیس پس سوپرایزش میکنم و ازش خواستگاری میکنم
ته: ا.ت بکاری دارم باید برم تورو میرسونم خونه
ا.ت: اوکی
ا.ت رو بردم خونه خودمم رفتم دنبال کارای تولد و خواستگاری
پرش به فردا
صبح
#ویو.ا.ت
از خواب بیدار شدم نگاهی به دور و بر انداختم ولی خبری از ته نبود مطمئن شدم رفته شرکت کارای لازمو کردم رفتم پایین
اجوما: اوو خانم اومدین بفرما صبحونه
ا.ت: ممنون اجوما
اجوما: خواهش میکنم
رفتم نشستم صبحونه بخورم ک ی کاغذ روی میز دیدم....
یوری🦋
[راسی پارت بعد پارت اخره🧚🏻♀️]
Part25
پرش به صبح
#ویو.ته
صبح از خواب پاشدم ا.ت بغلم خیلی ناز و قشنگ خوابیده بود پاشدم بردمش حموم گذاشتمش توی وان و زیر دلشو ماساژ دادم بعد چند دیقه بیدار شد و لباساشو پوشید منم لباسامو پوشیدم
ته: ا.ت
ا.ت: هومم؟؟
ته: منو میبخشی؟؟؟
ا.ت اومد از گونه ام بوسید و گفت
ا.ت: ته من بخشیدمت
بعد حرف ا.ت ی لبخند زدم بعدش از لباش بوسیدم چند دیقه همون طوری داشتم میبوسیدمش ک بعدش از هم جدا شدیم و گفتم
ته: ا.ت بریم بیرون صبحونه بخوریم
ا.ت: اوکی
با ا.ت رفتیم صبحونه خوردیم بعدش سوار ماشین شدیم
فردا تولد ا.ت بود مطمئنا خودشم یادش نیس پس سوپرایزش میکنم و ازش خواستگاری میکنم
ته: ا.ت بکاری دارم باید برم تورو میرسونم خونه
ا.ت: اوکی
ا.ت رو بردم خونه خودمم رفتم دنبال کارای تولد و خواستگاری
پرش به فردا
صبح
#ویو.ا.ت
از خواب بیدار شدم نگاهی به دور و بر انداختم ولی خبری از ته نبود مطمئن شدم رفته شرکت کارای لازمو کردم رفتم پایین
اجوما: اوو خانم اومدین بفرما صبحونه
ا.ت: ممنون اجوما
اجوما: خواهش میکنم
رفتم نشستم صبحونه بخورم ک ی کاغذ روی میز دیدم....
یوری🦋
[راسی پارت بعد پارت اخره🧚🏻♀️]
۴.۵k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.