عشق مافیایی
عشق مافیایی
. پارت 12
فلش بک به فردا
با احساس خفگی از خواب بیدار شدم جونکوک و دیدم که منو محکم گرفته.
دستامو مشت کردم و با سینش میزدم تا ولم کنه.
کوک : یهو بیدار شدم دیدم ا/ت داره به سینم مشت میزنه. ا/ت مگه داری کشتی میگیری؟؟
ا/ت : داشتی خفم میکردی
کوک : نه بابا
ا/ت : بخدااا ( کیوت).
کوک : خب ببخشید نفهمیدم.
ا/ت : یهو دیدم داره لباسشو در میاره.
هییی چرا نمیگی داری لباس عوض میکنی؟!
کوک : من که مشکلی ندارم خو.
ا/ت : دیگه چی؟!
کوک : همین.
ا/ت : میرم صبحونه درست کنم بیا پایین.
کوک : چشم. توی همین موقع گوشیم زنگ خورد
دکتر ا/ت بود.
دکتر : سلام آقای جئون
کوک : سلام آقای دکتر بفرمایید اتفاقی افتاده؟؟
دکتر : نه فقط باید درباره موضوعی درباره خانم ا/ت باهاتون درمیون بزارم. ازتون میخوام بعد از ظهر بیاید مطب.
کوک : چشم حتما. خدانگهدار
پایان مکالمه.
ا/ت : جونکوکککک بیا پایین دیگه. ( داد و کیوت).
کوک : باشه باشه اومدم. رفتم پایین نشستم صبحونمونو خوردیم.
کوک : اگه مشکلی نیست بعدا بریم خردید؟
ا/ت : اوکی چراکه نه.
فلش بک به بعدازظهر.
کوک : داشتم آماده میشدم که برم بیمارستان.
ا/ت اومد تو اتاق و گفت : امم کجا میخوای بری مگه نگفتی میخوایم بریم خرید؟
کوک : راستش با یه کی از دوستام تو شرکت کار دارم. ساعت 6 برمیگردم آماده باش.
ا/ت : باشه فعلا.
کوک : خدافظ مراقب خودت باش.
فلش بک به مطب.
سلام آقای جئون.
جونکوک : سلام فرمایید.
دکتر : راستش با تحقیقاتی که انجام دادیم خانم ا/ت ............
ادامه دارد.....
شرطا : 13 لایک و 2 کامنت
حمایت کنیدددد و نظرتونو بگید 💞✨
. پارت 12
فلش بک به فردا
با احساس خفگی از خواب بیدار شدم جونکوک و دیدم که منو محکم گرفته.
دستامو مشت کردم و با سینش میزدم تا ولم کنه.
کوک : یهو بیدار شدم دیدم ا/ت داره به سینم مشت میزنه. ا/ت مگه داری کشتی میگیری؟؟
ا/ت : داشتی خفم میکردی
کوک : نه بابا
ا/ت : بخدااا ( کیوت).
کوک : خب ببخشید نفهمیدم.
ا/ت : یهو دیدم داره لباسشو در میاره.
هییی چرا نمیگی داری لباس عوض میکنی؟!
کوک : من که مشکلی ندارم خو.
ا/ت : دیگه چی؟!
کوک : همین.
ا/ت : میرم صبحونه درست کنم بیا پایین.
کوک : چشم. توی همین موقع گوشیم زنگ خورد
دکتر ا/ت بود.
دکتر : سلام آقای جئون
کوک : سلام آقای دکتر بفرمایید اتفاقی افتاده؟؟
دکتر : نه فقط باید درباره موضوعی درباره خانم ا/ت باهاتون درمیون بزارم. ازتون میخوام بعد از ظهر بیاید مطب.
کوک : چشم حتما. خدانگهدار
پایان مکالمه.
ا/ت : جونکوکککک بیا پایین دیگه. ( داد و کیوت).
کوک : باشه باشه اومدم. رفتم پایین نشستم صبحونمونو خوردیم.
کوک : اگه مشکلی نیست بعدا بریم خردید؟
ا/ت : اوکی چراکه نه.
فلش بک به بعدازظهر.
کوک : داشتم آماده میشدم که برم بیمارستان.
ا/ت اومد تو اتاق و گفت : امم کجا میخوای بری مگه نگفتی میخوایم بریم خرید؟
کوک : راستش با یه کی از دوستام تو شرکت کار دارم. ساعت 6 برمیگردم آماده باش.
ا/ت : باشه فعلا.
کوک : خدافظ مراقب خودت باش.
فلش بک به مطب.
سلام آقای جئون.
جونکوک : سلام فرمایید.
دکتر : راستش با تحقیقاتی که انجام دادیم خانم ا/ت ............
ادامه دارد.....
شرطا : 13 لایک و 2 کامنت
حمایت کنیدددد و نظرتونو بگید 💞✨
۱۸.۰k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.