پارت 11
م ت: راستش کارت داشتیم که اومدیم اینجا
+چیکارم داشتین
مامانم و مامان تهیونگ به هم نگاه کردن و مامان تهیونگ ادامه داد
م ت: تو تهیونگ باید ازدواج کنین
خشکم زد نمیدونستم چی بگم که بیادبی نباشه سکوت کردم
م ی: دخترم ما این موضوع و به تهیونگ هم گفتیم ولی اون مخالفت کرد برای همین تو رو هم در جریان گذاشتیم
م ت: من همیشه دلم میخواست بچه تهیونگ و ببینم ولی تهیونگ با این که بچه هارو خیلی دوست داره راضی نمیشه
+شما درست میگین
ولی این مورد نیاز به تاییدیه هر دو نفر داره
م ت: تهیونگ کسی نیست که دلش بیاد بچه خودشو بکشه
اون فقط نمیدونه زندگیش چطوری میشه
+مثل این که تهیونگ امادگیشو نداره
ما که عجله ای نداریم میتونیم تا وقتی تهیونگ
امادگیشو پیدا کرد صبر کنیم
م ت: ما میخوایم سن تهیونگ زیاد بالا نره چون هر چقد سنش کمتر باشه براش راحت تره که با بچش ارتباط بگیره
+نظرتون چیه یه مدت بعد این موضوع و تو جمع پدر تهیونگ و پدر من و خودمون بیان کنیم
شاید بتونیم تصمیم بهتری بگیریم در موردش
م ت: نظر خوبیه پس سه روز دیگه شام بیاین خونه ما تا در موردش حرف بزنیم
+من به تهیونگ خبر میدم
بعد از این که حرفاشون تموم شد رفتن منم وسیله هارو
جمع کردم
و شام درست کردم
پرش زمانی روز مهمونی
................................
+چیکارم داشتین
مامانم و مامان تهیونگ به هم نگاه کردن و مامان تهیونگ ادامه داد
م ت: تو تهیونگ باید ازدواج کنین
خشکم زد نمیدونستم چی بگم که بیادبی نباشه سکوت کردم
م ی: دخترم ما این موضوع و به تهیونگ هم گفتیم ولی اون مخالفت کرد برای همین تو رو هم در جریان گذاشتیم
م ت: من همیشه دلم میخواست بچه تهیونگ و ببینم ولی تهیونگ با این که بچه هارو خیلی دوست داره راضی نمیشه
+شما درست میگین
ولی این مورد نیاز به تاییدیه هر دو نفر داره
م ت: تهیونگ کسی نیست که دلش بیاد بچه خودشو بکشه
اون فقط نمیدونه زندگیش چطوری میشه
+مثل این که تهیونگ امادگیشو نداره
ما که عجله ای نداریم میتونیم تا وقتی تهیونگ
امادگیشو پیدا کرد صبر کنیم
م ت: ما میخوایم سن تهیونگ زیاد بالا نره چون هر چقد سنش کمتر باشه براش راحت تره که با بچش ارتباط بگیره
+نظرتون چیه یه مدت بعد این موضوع و تو جمع پدر تهیونگ و پدر من و خودمون بیان کنیم
شاید بتونیم تصمیم بهتری بگیریم در موردش
م ت: نظر خوبیه پس سه روز دیگه شام بیاین خونه ما تا در موردش حرف بزنیم
+من به تهیونگ خبر میدم
بعد از این که حرفاشون تموم شد رفتن منم وسیله هارو
جمع کردم
و شام درست کردم
پرش زمانی روز مهمونی
................................
۲.۹k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.