یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
رمان خانه ارواح
پارت چهل
اکتای:مامانم نباید منو ببینه که ایجام ما رسممون اینه که وقتی کسی بخواد ازدواج کنه نباید عروسو ببینه
آلیس:(با خنده) واقعا؟!
اکتای:عشقم
بهم نزدیک شد اکتای
اکتای:میشه ببوسمت
دستمو گذاشتم روی دهنش
الیس:نه اجازه نداری
مامان اکتای:پسرم!پسرم!
اکتای:وای مامانم عشقم من میرم
الیس:(با خنده)هییی وای باشه برو
روی تختم دراز کشیدم چشمامو بستم
خوابم برد
صبح>>
الیس:وای خدایا داره دیرم میشه
به هیچی نمیرسم
مامان اکتای: عزیزم آروم باش تا منو داری همچی ردیفه باشه
آلیس:ممنون مامان جون مرسی که هستین
رمان خانه ارواح
پارت چهل
اکتای:مامانم نباید منو ببینه که ایجام ما رسممون اینه که وقتی کسی بخواد ازدواج کنه نباید عروسو ببینه
آلیس:(با خنده) واقعا؟!
اکتای:عشقم
بهم نزدیک شد اکتای
اکتای:میشه ببوسمت
دستمو گذاشتم روی دهنش
الیس:نه اجازه نداری
مامان اکتای:پسرم!پسرم!
اکتای:وای مامانم عشقم من میرم
الیس:(با خنده)هییی وای باشه برو
روی تختم دراز کشیدم چشمامو بستم
خوابم برد
صبح>>
الیس:وای خدایا داره دیرم میشه
به هیچی نمیرسم
مامان اکتای: عزیزم آروم باش تا منو داری همچی ردیفه باشه
آلیس:ممنون مامان جون مرسی که هستین
۶.۱k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.