تک پارتی 💚🐻
تک پارتی 💚🐻
ا.ت ویو
ا.ت. تهیونگ برو گمشو نمیخوام ببینمت(داد)
ته. ا.ت وایسا تو الان حالت خوب نیست
ا.ت. میگم برو گمشو عوضی من ازت متنفرم(داد)....
میدونم گیج شدین خب بزارین براتون توضیح بدم ...
تهیونگ یه چند روزیه بهم مثل قبل اهمیتی نمیده امشب تصمیم گرفتم که برم دنبالش تا ببینم چه غلطی میکنه بدون من ....
تهیونگ رو تقیب کردم و همونطوری که حدس میزدم اون به یه کافه رفت و یه دختره هم اومد بقلش کرد دست خودم نبود که رفتم تو کافه و زدم تو گوش دختره و از کافه اومدم بیرون و تهیونگ افتاد دنبالم....
ته. ولی من دوستت دارم
ا.ت. اره تو راست میگی ، اگه دوسم داشتی بهم خیانت نمیکردی ، تهیونگ برو گمشو از جلو چشمم وگرنه خودم رو پرت میکنم وسط جاده
ته. باشه میرم آروم باش
رفتم و کنار جاده نشستم و سرم رو گذاشتم رو پاهام و متوجه شدم تهیونگ رفت بعد ار اینکه رفت گریه کردم امروز بدترین روز زندگیم بود
از کارم اخراج شدم
عزیز ترین دوستم رو از دست دادم
سالگرد پدر بزرگم
مادرو پدرم باهام دعوا افتادن
و در آخر تنها دلیل زندگیم بهم خیانت کرد
نمیتونستم این حجم از نگرانی رو تحمل کنم برای همین بلند شدم و رفتم جلوی جاده و سیاهی......
ادمین ویو:
ا.ت وسط جاده افتاده بود و آدما همه دورش جمع شده بودن و یه ترافیک شدیدی تو اون جاده به وجود اومد....
بعد از چند دقیقه آمبولانس اومد و ا.ت رو بردن به بیمارستان و مستقیم بردنش اتاق عمل.... این خبر به گوش تهیونگ رسید و تهیونگ سریع به بیمارستان اومد....
بعد از یک ساعت دکتر از اتاق اومد بیرون....
ته. آقای دکتر حاله همسرم چطوره؟
(علامت دکتر×)
×متاسفم آقا، ولی هردو رو از دست دادیم....
ته. هردو؟
×بله ! هم مادر هم بچه....
با این حرف دکتر تهیونگ دنیا رو سرش خراب شد و دیگه نور زندگی رو تو زندگی خودش ندید....
پایان
*فحش ازاده*
ا.ت ویو
ا.ت. تهیونگ برو گمشو نمیخوام ببینمت(داد)
ته. ا.ت وایسا تو الان حالت خوب نیست
ا.ت. میگم برو گمشو عوضی من ازت متنفرم(داد)....
میدونم گیج شدین خب بزارین براتون توضیح بدم ...
تهیونگ یه چند روزیه بهم مثل قبل اهمیتی نمیده امشب تصمیم گرفتم که برم دنبالش تا ببینم چه غلطی میکنه بدون من ....
تهیونگ رو تقیب کردم و همونطوری که حدس میزدم اون به یه کافه رفت و یه دختره هم اومد بقلش کرد دست خودم نبود که رفتم تو کافه و زدم تو گوش دختره و از کافه اومدم بیرون و تهیونگ افتاد دنبالم....
ته. ولی من دوستت دارم
ا.ت. اره تو راست میگی ، اگه دوسم داشتی بهم خیانت نمیکردی ، تهیونگ برو گمشو از جلو چشمم وگرنه خودم رو پرت میکنم وسط جاده
ته. باشه میرم آروم باش
رفتم و کنار جاده نشستم و سرم رو گذاشتم رو پاهام و متوجه شدم تهیونگ رفت بعد ار اینکه رفت گریه کردم امروز بدترین روز زندگیم بود
از کارم اخراج شدم
عزیز ترین دوستم رو از دست دادم
سالگرد پدر بزرگم
مادرو پدرم باهام دعوا افتادن
و در آخر تنها دلیل زندگیم بهم خیانت کرد
نمیتونستم این حجم از نگرانی رو تحمل کنم برای همین بلند شدم و رفتم جلوی جاده و سیاهی......
ادمین ویو:
ا.ت وسط جاده افتاده بود و آدما همه دورش جمع شده بودن و یه ترافیک شدیدی تو اون جاده به وجود اومد....
بعد از چند دقیقه آمبولانس اومد و ا.ت رو بردن به بیمارستان و مستقیم بردنش اتاق عمل.... این خبر به گوش تهیونگ رسید و تهیونگ سریع به بیمارستان اومد....
بعد از یک ساعت دکتر از اتاق اومد بیرون....
ته. آقای دکتر حاله همسرم چطوره؟
(علامت دکتر×)
×متاسفم آقا، ولی هردو رو از دست دادیم....
ته. هردو؟
×بله ! هم مادر هم بچه....
با این حرف دکتر تهیونگ دنیا رو سرش خراب شد و دیگه نور زندگی رو تو زندگی خودش ندید....
پایان
*فحش ازاده*
۵.۶k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.