بچها این یه داستانه همین جوری بخونیدش
روزی روزگاری یه دختری به دنیا آمد که دنیا به اون نیومد دخترک تو خانواده ثروتمندی بود پس توقع خانواده بیشتر بود خانواده پسر پرست .توی یکی از سالهای عمر دخترک وقتی که تولدش بود ۱۰سالسش میشد مامانو باباش مجبور شدن به خاطر تصادفی ک. برای پسر۲۱سالشون پیش آمده برن تهران اونا همون موقع راه میوفتن و دخترک و میزارن پیش عموش غافل از اینکه عموی هوس باز به دختر داداشش تجاوز میکنه وقتی برمیگردن از این ماجرا با خبر میشن به جای اینکه حق دخترک و بگیرن بهش میگن تو حتما یه کاری کرده ما نمیتونیم به خاطر تو ابرومونو به خطر بندازیم و بهش میگن هیسسسس خفه شو این دخترک توی ۱۲ساالگی خودکشی. میکنه
ولی دنیا ازش دل نمیکنه دوماه میگذره و اون یه دوست خیلی خوب پیدا میکنه و عاشقانه از هدیه ای که خدا بهش داده ممنونه اما. دوست یه روز میاد و میگه خستم و باید برم آخرین حرف دخترک با دوستش ای بود که اگه بری. سر پل صراط یقتو میگیرم شب میگذره. دخترک جسدپ دوستشو میبینه دوستش که آنقدر میخندید الان دیگه بدنش سرد شده بود دخترک بی حس میشه زندس اما روحش مرده اتون دختر الان همه چی داره اما خوشحالی که با دوستش تجربه میکردو نداره پس خواهش میکنم هر موقع خواستید خودکشی کنید یاد اون دوست بیشعورتون بیوفتید یهو اون فقط شمارو داشت
و این است سرنوشت ادمینتون
ولی دنیا ازش دل نمیکنه دوماه میگذره و اون یه دوست خیلی خوب پیدا میکنه و عاشقانه از هدیه ای که خدا بهش داده ممنونه اما. دوست یه روز میاد و میگه خستم و باید برم آخرین حرف دخترک با دوستش ای بود که اگه بری. سر پل صراط یقتو میگیرم شب میگذره. دخترک جسدپ دوستشو میبینه دوستش که آنقدر میخندید الان دیگه بدنش سرد شده بود دخترک بی حس میشه زندس اما روحش مرده اتون دختر الان همه چی داره اما خوشحالی که با دوستش تجربه میکردو نداره پس خواهش میکنم هر موقع خواستید خودکشی کنید یاد اون دوست بیشعورتون بیوفتید یهو اون فقط شمارو داشت
و این است سرنوشت ادمینتون
۳.۱k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.