خوش شانس
خوش شانس
p⑧
ویو تهیونگ
ساعت 4:45دقیقه اماده شدم چون برم دنبال ا.ت چون قرار از این به بعد تو عمارت من زندگی کنه
تا رسیدم از مدرسه اومد بیرون منم رفتم جلو پاش ماشینمو پارک کردم از ماشین پیاده شدم
٪(همون مکالمه ها دیگه حوصلم نمیکشه بنویسم)
بعد از اینکه ا.ت گفت از اون موقع که جلو ماشینم فرار کرد احساس کرده یکی داره تعقیبش میکنه منم بعد از اون دنبال اون نرفتم دنبالشو رفتم شرکت پس حتما اون جونگ کوک هر*زه میخواد اذیتش کنه(ارام باش این فقط یه فیکه واقعی که نیست)
سوار ماشین شدمو پامو گذاشتم رو گاز و راه افتادم سمت عمارت وسط راه ا.ت گفت کجا میریم و من جواب ندادم
بعد از اینکه رسیدیم پیاده شدم ا.تم پیاده شد که انگار تعجب کرده بود و...
p⑧
ویو تهیونگ
ساعت 4:45دقیقه اماده شدم چون برم دنبال ا.ت چون قرار از این به بعد تو عمارت من زندگی کنه
تا رسیدم از مدرسه اومد بیرون منم رفتم جلو پاش ماشینمو پارک کردم از ماشین پیاده شدم
٪(همون مکالمه ها دیگه حوصلم نمیکشه بنویسم)
بعد از اینکه ا.ت گفت از اون موقع که جلو ماشینم فرار کرد احساس کرده یکی داره تعقیبش میکنه منم بعد از اون دنبال اون نرفتم دنبالشو رفتم شرکت پس حتما اون جونگ کوک هر*زه میخواد اذیتش کنه(ارام باش این فقط یه فیکه واقعی که نیست)
سوار ماشین شدمو پامو گذاشتم رو گاز و راه افتادم سمت عمارت وسط راه ا.ت گفت کجا میریم و من جواب ندادم
بعد از اینکه رسیدیم پیاده شدم ا.تم پیاده شد که انگار تعجب کرده بود و...
۱.۴k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.