ویو کوک: میخواستم برم به ات سر بزنم که یه صدایی شنیدم انگ
ویو کوک: میخواستم برم به ات سر بزنم که یه صدایی شنیدم انگار داشت با یکی حرف میزد و فهمیدم بکهیونه و از اول تا اخر حرف هاشون و گوش کردم و بعد که فهمیدم داره میره در اتاق و زدم
-تق تق
بیا تو (سرد
-میره داخل
-میبینم که سرحالی... خب اومدم اینو بهت بدم کارت دعوت عروسی پیشنهاد میکنم یدونه هم به بکهیون بدی (عصبی سرد
....
-از اتاق میره بیرون
هه فکر کرده من قبول میکنم باهاش ازدواج کنم فردا من فرار میکنم و از دستش راحت میشم
ویو ادمین:(اخه ات احمق از خداتم باشه با بچم ازدواج کنی ایشش)
ویو ات : خسته شدم انقدر تو اتاق بودم از اتاق رفتم بیرون و رفتم سالن دیدم کوک بدون پیرهن رو کاناپه نشسته یه لحظه خشکم زد و زود به خودم اومدم و خودم و جم کردم رفتم تو اشپز خونه که یه چیزی پیدا کنم و بخورم دلم موچی میخواست و داشتم درست میکردم که یهو یه سوزش روی گردنم حس کردم و اه ریزی از دهنم اومد بیرون و دوتا دست دور کمرم حس کردم دستای کوک بود
چیکار میکنی(سرد
-فکر نکن دیشب کاری باهات نکردم به معنی اینکه بخشیدمت دیشب عصبی بودم واسه همین خودم و کنترل کردم که کاری نکنم فکر نکن فرار کردی
.......
شرط: لایک ۱۵ کامنت ۱۰۰ فالو۵
-تق تق
بیا تو (سرد
-میره داخل
-میبینم که سرحالی... خب اومدم اینو بهت بدم کارت دعوت عروسی پیشنهاد میکنم یدونه هم به بکهیون بدی (عصبی سرد
....
-از اتاق میره بیرون
هه فکر کرده من قبول میکنم باهاش ازدواج کنم فردا من فرار میکنم و از دستش راحت میشم
ویو ادمین:(اخه ات احمق از خداتم باشه با بچم ازدواج کنی ایشش)
ویو ات : خسته شدم انقدر تو اتاق بودم از اتاق رفتم بیرون و رفتم سالن دیدم کوک بدون پیرهن رو کاناپه نشسته یه لحظه خشکم زد و زود به خودم اومدم و خودم و جم کردم رفتم تو اشپز خونه که یه چیزی پیدا کنم و بخورم دلم موچی میخواست و داشتم درست میکردم که یهو یه سوزش روی گردنم حس کردم و اه ریزی از دهنم اومد بیرون و دوتا دست دور کمرم حس کردم دستای کوک بود
چیکار میکنی(سرد
-فکر نکن دیشب کاری باهات نکردم به معنی اینکه بخشیدمت دیشب عصبی بودم واسه همین خودم و کنترل کردم که کاری نکنم فکر نکن فرار کردی
.......
شرط: لایک ۱۵ کامنت ۱۰۰ فالو۵
۶.۶k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.