عاشق رئیسم شدم♡پارت۴۶
عاشق رئیسم شدم♡پارت۴۶
سوهی ویو:
با سردرد بیدار شدم چشمام رو چرخوندم دیدم تو اتاق خودم رو تخت خودمم خیالم راحت شد لباسم رو عوض کردم که یادم افتاد دیشب چیشده به سمت گوشیم حمله ور شدم و دیدم کوک بهم پیام داده که همه اینا سوتفاهم بوده و چون عمو ایناش کنارش بودن نمیتونسته حرف بزنه منم نوشتم که بخشیدمش و عذر خواهی کردم واییی ندونسته قضاوتش کردم هوففف الان خیلی اعصبانیع ی لباس خوشگل پوشیدم وآرایش کردم و موهامم دم اسبی بستم وچتریم رو هم ریختم و سریع رفتم پایین دیدم جیمین رو مبل خوابیده ای خدا الان این کمرش نگیره دلم نیومد بیدارش کنم..خیلی کیوت خوابیده ی پتو اوردم کشیدم روش و سرپایی ی چیزی خوردم و رفتم بیرون ی تاکسی گرفتم و به سمت شرکت رفتم
۸مین بعد:
سوهی ویو: چند ۸ مین رسیدم خیابونا خیلی خلط بودن سریع رفتم بالا تو اتاقم کاراما کردم و رفتم تو اتاق
تق تق
کوک:بیا تو
رفتم تو باز اون زنیکه یوری اونجا بود ایشش چقد بدم میاد ازش
سوهی:صبح بخیرقربان
کوک:صبح بخیر (مِن مِن)
سوهی:برنامتون رو بگم
کوک:.......اوهوم
سوهی: چشم قربان......ساعت ۱۲ ی سخنرانی با تمام شرکت دارید که عموتون هم میان ....و ساعت ۴با طراح ها جلسه دارید و با آقای کیم باید راجب کارای خورده فشن شو حرف بزنین که کم و کسری نباشه
کوک:.....اوکیع این پرونده هارو ازشون کپی میگیری بعد اصلاحشون میکنی بعد از اصلاح شدشم کپی میگیری
سوهی:...چشم
که دیدم اون دختر اومد نشست رو دسته صندلی کوک و خودشو میمالوند انقد اعصبانی بودم که میتونستم همینجا همه موهاشو بکنم
کوک:اممم میتونی بری
سوهی: با اجازه(حرسی)
از اتاق اومدم بیرون رفتم کپی بگیرم وایساده بودم تا کپی بگیرم که کوک بهم پیام داده
__صفحه چت___
کوک: این چه لباسی بود پوشیده بودی
سوهی: اون دختره چرا بهت میچسبید
کوک:بهت که گفتم دلیلشو
سوهی: هوفف اما من نمیخوام کسی نزدیکت بشه
کوک:باشه حالا حسودی نکن اون لباس چی بود
سوهی: چی میخواستی باشه لباس بود دیگه
کوک:اون پسر دیشبی کی بود
سوهی: واییی چقد کی بود کی نبود شداا
کوک:جواب منو بده
سوهی:رودرو بهت میگم اگه اون یوری مزاحم پیشت نیس
کوک:هی اون دختر عمومه ها
سوهی: باشه که باشه منم عاشقتما
کوک:یوری رفت بیا تو اتاقم
سوهی: اوک
_پایان چت____
کپی رو گرفتم و رفتم دفتر کوک
تق تق
کوک:بیا تو
سوهی: قربان
کوک:خب خب ببینم سوهی خانم نمیخوای بگی دیشب اون مرده کی بوده
کمرم رو گرفت و به خودش چسبوند
سوهی: یااا نکن کوک یکی میبینه
کوک:نگران نباش کسی نمیبینه..حالا جواب منو بده تا تنبیه نشدی
.........
شرایط پارت بعد: ۱۹ لایک😊
سوهی ویو:
با سردرد بیدار شدم چشمام رو چرخوندم دیدم تو اتاق خودم رو تخت خودمم خیالم راحت شد لباسم رو عوض کردم که یادم افتاد دیشب چیشده به سمت گوشیم حمله ور شدم و دیدم کوک بهم پیام داده که همه اینا سوتفاهم بوده و چون عمو ایناش کنارش بودن نمیتونسته حرف بزنه منم نوشتم که بخشیدمش و عذر خواهی کردم واییی ندونسته قضاوتش کردم هوففف الان خیلی اعصبانیع ی لباس خوشگل پوشیدم وآرایش کردم و موهامم دم اسبی بستم وچتریم رو هم ریختم و سریع رفتم پایین دیدم جیمین رو مبل خوابیده ای خدا الان این کمرش نگیره دلم نیومد بیدارش کنم..خیلی کیوت خوابیده ی پتو اوردم کشیدم روش و سرپایی ی چیزی خوردم و رفتم بیرون ی تاکسی گرفتم و به سمت شرکت رفتم
۸مین بعد:
سوهی ویو: چند ۸ مین رسیدم خیابونا خیلی خلط بودن سریع رفتم بالا تو اتاقم کاراما کردم و رفتم تو اتاق
تق تق
کوک:بیا تو
رفتم تو باز اون زنیکه یوری اونجا بود ایشش چقد بدم میاد ازش
سوهی:صبح بخیرقربان
کوک:صبح بخیر (مِن مِن)
سوهی:برنامتون رو بگم
کوک:.......اوهوم
سوهی: چشم قربان......ساعت ۱۲ ی سخنرانی با تمام شرکت دارید که عموتون هم میان ....و ساعت ۴با طراح ها جلسه دارید و با آقای کیم باید راجب کارای خورده فشن شو حرف بزنین که کم و کسری نباشه
کوک:.....اوکیع این پرونده هارو ازشون کپی میگیری بعد اصلاحشون میکنی بعد از اصلاح شدشم کپی میگیری
سوهی:...چشم
که دیدم اون دختر اومد نشست رو دسته صندلی کوک و خودشو میمالوند انقد اعصبانی بودم که میتونستم همینجا همه موهاشو بکنم
کوک:اممم میتونی بری
سوهی: با اجازه(حرسی)
از اتاق اومدم بیرون رفتم کپی بگیرم وایساده بودم تا کپی بگیرم که کوک بهم پیام داده
__صفحه چت___
کوک: این چه لباسی بود پوشیده بودی
سوهی: اون دختره چرا بهت میچسبید
کوک:بهت که گفتم دلیلشو
سوهی: هوفف اما من نمیخوام کسی نزدیکت بشه
کوک:باشه حالا حسودی نکن اون لباس چی بود
سوهی: چی میخواستی باشه لباس بود دیگه
کوک:اون پسر دیشبی کی بود
سوهی: واییی چقد کی بود کی نبود شداا
کوک:جواب منو بده
سوهی:رودرو بهت میگم اگه اون یوری مزاحم پیشت نیس
کوک:هی اون دختر عمومه ها
سوهی: باشه که باشه منم عاشقتما
کوک:یوری رفت بیا تو اتاقم
سوهی: اوک
_پایان چت____
کپی رو گرفتم و رفتم دفتر کوک
تق تق
کوک:بیا تو
سوهی: قربان
کوک:خب خب ببینم سوهی خانم نمیخوای بگی دیشب اون مرده کی بوده
کمرم رو گرفت و به خودش چسبوند
سوهی: یااا نکن کوک یکی میبینه
کوک:نگران نباش کسی نمیبینه..حالا جواب منو بده تا تنبیه نشدی
.........
شرایط پارت بعد: ۱۹ لایک😊
۸.۰k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.