اسم وانشات: صورت من متعلق به توست
اسم وانشات: #صورت_من_متعلق_به_توست
(ادامه پارت اخرررر)
داشتم از نگرانی دیوونه میشدم.. که یهو گارسون ستم اومد)
(گارسون *)
*خانوم
+بله؟
*جناب جعون گفتن اگه تا ساعت 9 برنگشتن ما این نامه و جعبه رو بهتون بدیم
+ب.. باشه
+(جعبه و نامه رو گرفتم.. نامه رو باز کردم)
نامه
_ا/ت.. شاید بهت قول داده باشم سالم برگردم.. ولی فک نکنم شده باشه... به هر حال... خواستم بهت بگم اره... جواب تمام اون مدت ک میپرسیدی عاشق من شدی.. اره ست.. من با تمام وجودم عاشق تو و اون بچه بازیات شدم... تو تونستی به من امید بدی.. تونستی بهم بفهمونی زندگی اونقدرا هم بدک نیس..
ببخشید اگ تنهات گذاشتم... شاید.. سرنوشت ما اینطور بوده
بیا همو توی دنیای بعدی ببینیم لی ا/ت.. انوقت تا ابد کنارت میمونم(((:
+(با خوندن نامه بغضم شکست... قلبم از تپش افتاد.. یعنی.. واقعا... چیزیش شده؟...)
+(جعبه رو باز کردم.. با دیدن حلقه ی توی جعبه شدت گریه م بیشتر شد... دلم میخاست فقط داد بزنم و گریه کنم.. با عجله بلند شدم که سمت در برم ولی با دیدن چانویل ایستادم... اون بغض تو نگاهش.. اشکاش.. میتونستن بهم ثابت کنن که زندگیم سیاه شده... میتونستن بهم ثابت کنن این اخر راهِ...
کوک تو چطور تونستی... زیر قولت بزنی...
من نمیخام کسی که عاشقشم تو قلبم باشه.. میخام اینجا کنارم باشه((:
کاش میشد ساعتو به عقب برگردوند.. اونوقت نمیذاشتم بری کوک...
ولی من بهت قول میدم تودنیای بعدی بازم کنار هم باشیم...
تا ابد(((:
پایاننننن🧚🏻♀️👈🏻👉🏻
(ادامه پارت اخرررر)
داشتم از نگرانی دیوونه میشدم.. که یهو گارسون ستم اومد)
(گارسون *)
*خانوم
+بله؟
*جناب جعون گفتن اگه تا ساعت 9 برنگشتن ما این نامه و جعبه رو بهتون بدیم
+ب.. باشه
+(جعبه و نامه رو گرفتم.. نامه رو باز کردم)
نامه
_ا/ت.. شاید بهت قول داده باشم سالم برگردم.. ولی فک نکنم شده باشه... به هر حال... خواستم بهت بگم اره... جواب تمام اون مدت ک میپرسیدی عاشق من شدی.. اره ست.. من با تمام وجودم عاشق تو و اون بچه بازیات شدم... تو تونستی به من امید بدی.. تونستی بهم بفهمونی زندگی اونقدرا هم بدک نیس..
ببخشید اگ تنهات گذاشتم... شاید.. سرنوشت ما اینطور بوده
بیا همو توی دنیای بعدی ببینیم لی ا/ت.. انوقت تا ابد کنارت میمونم(((:
+(با خوندن نامه بغضم شکست... قلبم از تپش افتاد.. یعنی.. واقعا... چیزیش شده؟...)
+(جعبه رو باز کردم.. با دیدن حلقه ی توی جعبه شدت گریه م بیشتر شد... دلم میخاست فقط داد بزنم و گریه کنم.. با عجله بلند شدم که سمت در برم ولی با دیدن چانویل ایستادم... اون بغض تو نگاهش.. اشکاش.. میتونستن بهم ثابت کنن که زندگیم سیاه شده... میتونستن بهم ثابت کنن این اخر راهِ...
کوک تو چطور تونستی... زیر قولت بزنی...
من نمیخام کسی که عاشقشم تو قلبم باشه.. میخام اینجا کنارم باشه((:
کاش میشد ساعتو به عقب برگردوند.. اونوقت نمیذاشتم بری کوک...
ولی من بهت قول میدم تودنیای بعدی بازم کنار هم باشیم...
تا ابد(((:
پایاننننن🧚🏻♀️👈🏻👉🏻
۳.۷k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.