تکپارتی
تکپارتی
وقتی میرید خونه داییش
اول بگم کلا از دید ا.ت
امروز میخواستیم بریم خونه دایی جیمین
من دایی جیمین رو خیلی دوست داشتم ولی
مخالف بودم که بریم چون دختر داییش جیمین رو میخواد ولی جیمین اصرار کرد که
بریم و منم قبول کردم
[ علامت ها ا.ت:-جیمین:+دایی جیمین :&دختر دایی جیمین :*]
رسیدیم
-سلام
+سلام دایی
&سلام بچه ها بیاین تو
*ایششش جیمین باز این دختره ا.ت رو آوردی[باعشوه]
+ساکت شو، عزیزم بیا بشین
-باشه جیمین
از دید ا.ت
رفتم دستشویی دستام رو شستم که دیدم دختر دایی جیمین اومد
*هی هرزه بهتره جیمین رو ول کنی وگرنه
که نزاشتم حرفش رو تموم کنه و رفتم بیرون
وقتی رفتم بیرون در جا رفتم پیش جیمین که دختر داییش باجیغ اومد بیرون گفت که ا.ت به من سیلی زد او موقع خیلی تعجب کردم که
صورتم سوخت جیمین بهم سیلی زد اشکم در اومد سریع رفتم بیرون و سوار ماشین شدم و رفتم خونه اشکام داشت میریخت جیمین اومد خونه ولی ولی دختر داییش پشتش بود
-جیمین دختر داییت اینجا چی کار میکنه
+خفه شو هرزه
اون لحظه حالم بد شد ولی جیمین با شلاقاومد سمتم [ فیککک]
+دونه به دونه اش رو بشمار وگرنه اضافه میشه [منظورش ضربه هاس ]
-ب.. باشه
_۱ آآییی ۲ آخخخخ ۳ وایی
که جیمین به خودش اومد دید ا.ت تا ۳۰ میشمره
*عشقم ولش کن بیا بریم دور دور
+خفه شو
میره پیش ا.ت
+ا.تتتت ا.تتتتت نهههه خدا من با فرشتم چیکار کردم
[بنده : جیمین به فناش دادی بیا با من باش + ای دو دقیقه ساکت باش ببینم چیکار دارم می کنم 😐]
جیمین ا.ت رو میبره بیمارستان وهمش گریه میکرده که دکترا بهش میگن حالش خوبه وجیمین میره پیش ا.ت
+عشقم منو ببخش [بغض]
-از اینجا برو
+نهههه آ.ت لطفا [ 🥸 ]
-برو پیش دختر دایی عزیزت
*ددی کجایی عشقم
-برو دیگه اومده دنبالت
+چیکار کنم ببخشیم
-دیگه دختر داییت رو نبینی
+باشه عشقم
و به خوبی و خوشی زندگی کردند
چرت شد...
وقتی میرید خونه داییش
اول بگم کلا از دید ا.ت
امروز میخواستیم بریم خونه دایی جیمین
من دایی جیمین رو خیلی دوست داشتم ولی
مخالف بودم که بریم چون دختر داییش جیمین رو میخواد ولی جیمین اصرار کرد که
بریم و منم قبول کردم
[ علامت ها ا.ت:-جیمین:+دایی جیمین :&دختر دایی جیمین :*]
رسیدیم
-سلام
+سلام دایی
&سلام بچه ها بیاین تو
*ایششش جیمین باز این دختره ا.ت رو آوردی[باعشوه]
+ساکت شو، عزیزم بیا بشین
-باشه جیمین
از دید ا.ت
رفتم دستشویی دستام رو شستم که دیدم دختر دایی جیمین اومد
*هی هرزه بهتره جیمین رو ول کنی وگرنه
که نزاشتم حرفش رو تموم کنه و رفتم بیرون
وقتی رفتم بیرون در جا رفتم پیش جیمین که دختر داییش باجیغ اومد بیرون گفت که ا.ت به من سیلی زد او موقع خیلی تعجب کردم که
صورتم سوخت جیمین بهم سیلی زد اشکم در اومد سریع رفتم بیرون و سوار ماشین شدم و رفتم خونه اشکام داشت میریخت جیمین اومد خونه ولی ولی دختر داییش پشتش بود
-جیمین دختر داییت اینجا چی کار میکنه
+خفه شو هرزه
اون لحظه حالم بد شد ولی جیمین با شلاقاومد سمتم [ فیککک]
+دونه به دونه اش رو بشمار وگرنه اضافه میشه [منظورش ضربه هاس ]
-ب.. باشه
_۱ آآییی ۲ آخخخخ ۳ وایی
که جیمین به خودش اومد دید ا.ت تا ۳۰ میشمره
*عشقم ولش کن بیا بریم دور دور
+خفه شو
میره پیش ا.ت
+ا.تتتت ا.تتتتت نهههه خدا من با فرشتم چیکار کردم
[بنده : جیمین به فناش دادی بیا با من باش + ای دو دقیقه ساکت باش ببینم چیکار دارم می کنم 😐]
جیمین ا.ت رو میبره بیمارستان وهمش گریه میکرده که دکترا بهش میگن حالش خوبه وجیمین میره پیش ا.ت
+عشقم منو ببخش [بغض]
-از اینجا برو
+نهههه آ.ت لطفا [ 🥸 ]
-برو پیش دختر دایی عزیزت
*ددی کجایی عشقم
-برو دیگه اومده دنبالت
+چیکار کنم ببخشیم
-دیگه دختر داییت رو نبینی
+باشه عشقم
و به خوبی و خوشی زندگی کردند
چرت شد...
۳.۶k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.