Part 9
Part 9
میخواستم آروم لبم بزارم رو لبش که...
_________________________________________________
کوک : ریدن تو شانسمون بادیگارد ها اومدن
بادیگارد : عا ارباب ببخشید میخواستیم بگیم دیر شده
کوک : باشه الان میایم(با داد)
بادیگارد ها رفتن*
ویو ا.ت :
سوار ماشین شدیم*
وقتی رسیدیم همه چشمشون افتاد رو من که یه پسر جذاب اومد به جونگکوک دست داد گفت خوش اومدی و روبه من کرد گفت سلام خوش اومدین من کیم تهیونگ هستم (شتت کیم)
+ : عا منم کیم ا.ت هستم
ا.ت و تهیونگ میخواستن دست بدن که جونگکوک جلوشون گرفت و رفتن نشستن
ویو تهیونگ : خب بلاخره جناب جئون رسیدن دیدم با یه دختر خیلی جذابی پیاده شده با خودم گفتم فک کنم این همون ا.ت که کوک میگه رفتم سلام دادم و کوک ا.ت رفتن به جایی نشستن
منم تو گوشه وایسادم به دختره نگا میکردم واقعا دختر جذابیه باید کاری کنم کوک با ا.ت جدا کنم (نمیدونم کی عاشق شدن💔🗿)
ویو ا.ت : گفتم اون پسره تهیونگ یکی از دوستای جونگکوک میخواستم ازش سوال کنم ولی نتونستم بعد از چند مین حالم بده شد میخواستم برم توالت به جونگ کوک گفتم...
+ : جونگکوک من میرم توالت انکار حالم خوب نیست
_ : چیشده رنگت پریده میخوای بریم
+ : نه من میرم توالت
و رفتم توالت به خودم نگاه کردم رنگم پریده، که با تهیونگ مواجه شدم
+ : آقای...تهیونگ.
(علامت تهیونگ = ÷)
÷ : هیس آقا نه تهیونگ
÷ : با همین نگاه بهش داشت آرامش واردم میکرد و لبم کوبوندم رو لبش
ا.ت : دیدم خیلی بهم نزدیک شد و لبش محکم کوبوند رو لبم کاری کردم ازش جدا شدم که جونگکوک اومد جلوشو گرفت و داشت لگد میزد مشت میزد..
ویو کوک قبل از این چیز :
دیدم ا.ت حالش بد شده رنگش پریده رف توالت چند مین اونجاست نگرانش شدم رفتم دیدم صدای ناله میومد رفتم وارد شدم دیدم تهیونگ داش به ا.ت تجا*وز میکرد فورا تهیونگ از ا.ت جدا کردم همینطور مشت لگد میزدمش گفتم
_ : فک کردی من نمیفهمم، اجازه بدم به ا.ت من دست بزنی
همینطور میزدمش تا*
صدای ا.ت اومد گفت بسه برگشتم نگاش کردم دیدم داشت گریه میکرد چون داشت بش تجا*وز میکرد
فورا اونو بغل کردم گفتم اجازه نمیدم کسی باهات اینکارا کنه (🤡💔)
سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه که ا.ت تو خونه حالش خوب نبود
فورا زنگ زدم به دکتر مخصوص خودش رسوند
ا.ت رو درمان کنه بعد از درمان ا.ت خوابش گرفته و خوابیده منم داشتم بهش نگاه میکردم به کیوت بودنش
فردا صبح : تهیونگ زنگ زد به کوک...
__________________________________________________
پارت 10 فردا💀✨
میخواستم آروم لبم بزارم رو لبش که...
_________________________________________________
کوک : ریدن تو شانسمون بادیگارد ها اومدن
بادیگارد : عا ارباب ببخشید میخواستیم بگیم دیر شده
کوک : باشه الان میایم(با داد)
بادیگارد ها رفتن*
ویو ا.ت :
سوار ماشین شدیم*
وقتی رسیدیم همه چشمشون افتاد رو من که یه پسر جذاب اومد به جونگکوک دست داد گفت خوش اومدی و روبه من کرد گفت سلام خوش اومدین من کیم تهیونگ هستم (شتت کیم)
+ : عا منم کیم ا.ت هستم
ا.ت و تهیونگ میخواستن دست بدن که جونگکوک جلوشون گرفت و رفتن نشستن
ویو تهیونگ : خب بلاخره جناب جئون رسیدن دیدم با یه دختر خیلی جذابی پیاده شده با خودم گفتم فک کنم این همون ا.ت که کوک میگه رفتم سلام دادم و کوک ا.ت رفتن به جایی نشستن
منم تو گوشه وایسادم به دختره نگا میکردم واقعا دختر جذابیه باید کاری کنم کوک با ا.ت جدا کنم (نمیدونم کی عاشق شدن💔🗿)
ویو ا.ت : گفتم اون پسره تهیونگ یکی از دوستای جونگکوک میخواستم ازش سوال کنم ولی نتونستم بعد از چند مین حالم بده شد میخواستم برم توالت به جونگ کوک گفتم...
+ : جونگکوک من میرم توالت انکار حالم خوب نیست
_ : چیشده رنگت پریده میخوای بریم
+ : نه من میرم توالت
و رفتم توالت به خودم نگاه کردم رنگم پریده، که با تهیونگ مواجه شدم
+ : آقای...تهیونگ.
(علامت تهیونگ = ÷)
÷ : هیس آقا نه تهیونگ
÷ : با همین نگاه بهش داشت آرامش واردم میکرد و لبم کوبوندم رو لبش
ا.ت : دیدم خیلی بهم نزدیک شد و لبش محکم کوبوند رو لبم کاری کردم ازش جدا شدم که جونگکوک اومد جلوشو گرفت و داشت لگد میزد مشت میزد..
ویو کوک قبل از این چیز :
دیدم ا.ت حالش بد شده رنگش پریده رف توالت چند مین اونجاست نگرانش شدم رفتم دیدم صدای ناله میومد رفتم وارد شدم دیدم تهیونگ داش به ا.ت تجا*وز میکرد فورا تهیونگ از ا.ت جدا کردم همینطور مشت لگد میزدمش گفتم
_ : فک کردی من نمیفهمم، اجازه بدم به ا.ت من دست بزنی
همینطور میزدمش تا*
صدای ا.ت اومد گفت بسه برگشتم نگاش کردم دیدم داشت گریه میکرد چون داشت بش تجا*وز میکرد
فورا اونو بغل کردم گفتم اجازه نمیدم کسی باهات اینکارا کنه (🤡💔)
سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه که ا.ت تو خونه حالش خوب نبود
فورا زنگ زدم به دکتر مخصوص خودش رسوند
ا.ت رو درمان کنه بعد از درمان ا.ت خوابش گرفته و خوابیده منم داشتم بهش نگاه میکردم به کیوت بودنش
فردا صبح : تهیونگ زنگ زد به کوک...
__________________________________________________
پارت 10 فردا💀✨
۳.۴k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.