قدم زدن در صحرا🥹:)پارت ۳
خب بریم سر داستان.......
ویو ته
تصمیم گرفتم برم پیش اون دختره و بهش کل قضیه رو بگم
خب ته رفت
(علامت ات×) (علامت ته!)
! تق تق تق (در میزنه)
×عه سلام
!س.ل.ا.م
×چیزی شده آقای کیم؟
!میشه من رو آقای کیم صدا نکنید(با لحن خوب)
×(جا میخوره) خب بفرمایید چیزی شده
! میخوام یک قضیه ای رو بهتون بگم
×راستش میخوام قک قضیه ای رو بهتون بگم
!خب میشه بریم داخل حیاط؟
×حتما
میرن داخل حیاط و کل قضیه رو تعریف میکنند و شمارشون رو رد و بدل میکنن
و ات به ته قول میده که از فردا باهم دنبال قضیه باشن و ات باور میکنه که ته اون رو نکشته
ویو ته
تصمیم گرفتم برم پیش اون دختره و بهش کل قضیه رو بگم
خب ته رفت
(علامت ات×) (علامت ته!)
! تق تق تق (در میزنه)
×عه سلام
!س.ل.ا.م
×چیزی شده آقای کیم؟
!میشه من رو آقای کیم صدا نکنید(با لحن خوب)
×(جا میخوره) خب بفرمایید چیزی شده
! میخوام یک قضیه ای رو بهتون بگم
×راستش میخوام قک قضیه ای رو بهتون بگم
!خب میشه بریم داخل حیاط؟
×حتما
میرن داخل حیاط و کل قضیه رو تعریف میکنند و شمارشون رو رد و بدل میکنن
و ات به ته قول میده که از فردا باهم دنبال قضیه باشن و ات باور میکنه که ته اون رو نکشته
۱.۷k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.