عشق در عذاب 💚🖤

عشق در عذاب 💚🖤

پ.ا : پسرک عوضی چرا با دخترم اون کارو کردی

اراد : عمو من از کارم پشیمون نیستم

راوی: پدر اوا ی مشت زد تو صورت اراد ، اراد چپ شد بعد اراد به پدرش زنگ زد پدرش اود

پ.د ( پدر اراد )

پ.د : اقای.......چرا با پسرم این کارو کردی این کارت قابل بخشش نیست ( اون نقطه ها فامیلیلی پدر اوا هست خودتون یچی در نظر بگیرید )

پ.ا : هه من باید ببخشم یا تو پسرت به دخترم تجاوز کرده اگه دو فردای دیگه دخترم حامله بشه چیکار باید کنیم

پ.د : ( پدر اراد رو به اراد میکنه و ی کشیده میزنه تو صورتش )

اراد : من همه چی رو گردن میگیرم اوا اگه حامله شد باهاش ازدواج میکنم ولی اگه نشد به پاش میوفتم ( جوری پدرش زد تو صورتش که خودش فهمید باید چیکار کنه هه 😂😏 )

پ.ا : باشه پس تا یک ماه صبر میکنم اگه حامله شد ازدواج میکنین

اوا : من اگه حامله شدم بچه رو سقط میکنم نمیخوام زندگیم به باد بره

پ.د : این چی میگه اقای.....میدونی که وارث توی خوانواده ما چقدر مهمه پس اگه حامله شد اتفاقی بیوفته دارت میزنم

پ.ا و م.ا : بله قربان، اوا بریم

ویو اوا
تو ماشین بودم داشتم به......


بچه ها واقعا حمایتا کمه درک کنین اگه این طوری پیش بره دیگه رمان رو ادامه نمیدم