(یانگ:پایین منتظرتم)
(یانگ:پایین منتظرتم)
کیفمو برداشتمو رفتم پایین
سوار ماشین شدم
یانگ:سلام
ا.ت:سلام
راه افتادیم
یانگ:ادرسو داد
ا.ت:هوم
ادرسو نشونش دادم
سر تا پا انالیزش کردم
ا.ت:تیپ زدی شیطون*لبخند شیطانی
یانگ:خوب شدم؟
ا.ت:عالی شدی
یانگ:مرسی
««««
رسیدیم خونه تهیونگ
یانگ:وااااااا خونست یا قصر
چشام درشت شده بود
ا.ت:نمیدونم
یانگ:توی این خونه تنهایی چیکار میکنه؟
ا.ت:نمیدونم
یانگ:دوست دختر داره؟
ا.ت:نمیدونم
زد به بازوم
یانگ:چته فازه جونگکوکی برداشتی
ا.ت:چرا میزنی
ا.ت:ماشینو این بغل پارک کن
یانگ:میخوای تا دم در خونش قدن بزنی؟دوساعت طول میکشه برسی به دم در خونش
ا.ت:خب نگهبان رامون نمیده
کمربندشو باز کرد
یانگ:غلط کرده
ا.ت:ببینم تو مگه دوست پسر نداری
یانگ:خب که چی؟
ا.ت:چرا دورو بر تهیونگ میپلکی؟
یانگ:رابطمون اخراشه بعدشم برای تهیونگ اونم قربانی میکنم
ا.ت:خیلی هیزی
پیاده شدو رفت سمت نگهبان
از زبان راوی دیوانه*
یانگ از ماشین پیاده شدو رفت سمت نگهبان
یانگ:سلام خسته نباشید
نگهبان:بفرمایید؟
یانگ:مهمان های اقای کیم هستیم
نگهبان:هه مهمان؟
یانگ:بله
نگهبان:مثله شماها خیلی اومدن اینجا لطفا مزاحم نشین
یانگ:میتونین از تهیونگ بپرسین*لبخند
نگهبان:حتما
گوشیشو برداشتو زنگ زد
نگهبان:الو رئیس یه دختر اومده اینجا ادعا میکنه مهمونه
نگهبان:بله حتما
گوشیو قط کرد
یانگ:خب حالا راضی شدین؟
نگهبان:میتونین برین داخل
یانگ رفتو سوار ماشین شد
ویو ا.ت
ا.ت:چی شده
یانگ:هیچی میتونیم بریم تو
رفتیم داخل و جلوی در خونه پارک کردیم از ماشین پیاده شدیم
خیلی جای با صفایی بود
با یانگ تک تک پله ها رو رفتیم بالا زنگ درو زدیم
یه خدمت کار درو باز کردو بهمون خوشامد گفت
وارد شدیم همراهیمون کرد به یه سالن دیگه اونجا وسایلای خونش چیده بود
نشسته بودیم
یانگ:خونش خیلی بزرگه
تهیونگ اومد
تهیونگ: خوش اومدین
هردومون به نشانه احترام بلند شدیم
ا.ت:ممنون
تهیونگ: عامم فکر کنم یانگ بودی درسته
یانگ:___
یانگ بی صدا خیره بود انگار لال شده بود
با ارنجم زدم به دستش
به خودش اومد
یانگ:ب.بله
تهیونگ دستشو به جلو دراز کرد
تهیونگ: خوشبختم مطمعنام که منو میشناسی
یانگ دستشو گرفت
ات:راستش یکم الان تو شوکه یکم بگذره خوب میشه
تهیونگ:ا.ت صدات تو تلفن خیلی فرق داره بیشتر شبیه صدای یانگ میمونه
ات:نه نه خودم بودم فقط کیفیت گوشیم خوب نبود
چه تشخیص صدای خوبی داره کثافت
تهیونگ: بفرمایین بشینین سر پا نمونین
نشستم ولی یانگ هنوز سره پا بودو دهنش باز بود
ا.ت:نمیخوای بشینی؟
جوابمو نداد
دستشو گرفتمو کشیدم پایینو نشوندمش رو مبل
تو گوشش زمزمه کردم
ا.ت:ضایع بازی در نیار
تهیونگ:
(همون طور که قول دادم آخر هفته پست میزارم برگشتم )
ممنونم که آن نزدید
کیفمو برداشتمو رفتم پایین
سوار ماشین شدم
یانگ:سلام
ا.ت:سلام
راه افتادیم
یانگ:ادرسو داد
ا.ت:هوم
ادرسو نشونش دادم
سر تا پا انالیزش کردم
ا.ت:تیپ زدی شیطون*لبخند شیطانی
یانگ:خوب شدم؟
ا.ت:عالی شدی
یانگ:مرسی
««««
رسیدیم خونه تهیونگ
یانگ:وااااااا خونست یا قصر
چشام درشت شده بود
ا.ت:نمیدونم
یانگ:توی این خونه تنهایی چیکار میکنه؟
ا.ت:نمیدونم
یانگ:دوست دختر داره؟
ا.ت:نمیدونم
زد به بازوم
یانگ:چته فازه جونگکوکی برداشتی
ا.ت:چرا میزنی
ا.ت:ماشینو این بغل پارک کن
یانگ:میخوای تا دم در خونش قدن بزنی؟دوساعت طول میکشه برسی به دم در خونش
ا.ت:خب نگهبان رامون نمیده
کمربندشو باز کرد
یانگ:غلط کرده
ا.ت:ببینم تو مگه دوست پسر نداری
یانگ:خب که چی؟
ا.ت:چرا دورو بر تهیونگ میپلکی؟
یانگ:رابطمون اخراشه بعدشم برای تهیونگ اونم قربانی میکنم
ا.ت:خیلی هیزی
پیاده شدو رفت سمت نگهبان
از زبان راوی دیوانه*
یانگ از ماشین پیاده شدو رفت سمت نگهبان
یانگ:سلام خسته نباشید
نگهبان:بفرمایید؟
یانگ:مهمان های اقای کیم هستیم
نگهبان:هه مهمان؟
یانگ:بله
نگهبان:مثله شماها خیلی اومدن اینجا لطفا مزاحم نشین
یانگ:میتونین از تهیونگ بپرسین*لبخند
نگهبان:حتما
گوشیشو برداشتو زنگ زد
نگهبان:الو رئیس یه دختر اومده اینجا ادعا میکنه مهمونه
نگهبان:بله حتما
گوشیو قط کرد
یانگ:خب حالا راضی شدین؟
نگهبان:میتونین برین داخل
یانگ رفتو سوار ماشین شد
ویو ا.ت
ا.ت:چی شده
یانگ:هیچی میتونیم بریم تو
رفتیم داخل و جلوی در خونه پارک کردیم از ماشین پیاده شدیم
خیلی جای با صفایی بود
با یانگ تک تک پله ها رو رفتیم بالا زنگ درو زدیم
یه خدمت کار درو باز کردو بهمون خوشامد گفت
وارد شدیم همراهیمون کرد به یه سالن دیگه اونجا وسایلای خونش چیده بود
نشسته بودیم
یانگ:خونش خیلی بزرگه
تهیونگ اومد
تهیونگ: خوش اومدین
هردومون به نشانه احترام بلند شدیم
ا.ت:ممنون
تهیونگ: عامم فکر کنم یانگ بودی درسته
یانگ:___
یانگ بی صدا خیره بود انگار لال شده بود
با ارنجم زدم به دستش
به خودش اومد
یانگ:ب.بله
تهیونگ دستشو به جلو دراز کرد
تهیونگ: خوشبختم مطمعنام که منو میشناسی
یانگ دستشو گرفت
ات:راستش یکم الان تو شوکه یکم بگذره خوب میشه
تهیونگ:ا.ت صدات تو تلفن خیلی فرق داره بیشتر شبیه صدای یانگ میمونه
ات:نه نه خودم بودم فقط کیفیت گوشیم خوب نبود
چه تشخیص صدای خوبی داره کثافت
تهیونگ: بفرمایین بشینین سر پا نمونین
نشستم ولی یانگ هنوز سره پا بودو دهنش باز بود
ا.ت:نمیخوای بشینی؟
جوابمو نداد
دستشو گرفتمو کشیدم پایینو نشوندمش رو مبل
تو گوشش زمزمه کردم
ا.ت:ضایع بازی در نیار
تهیونگ:
(همون طور که قول دادم آخر هفته پست میزارم برگشتم )
ممنونم که آن نزدید
۲.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.