ا.ت:داداشم از دستم رفت*گریه الکی
ا.ت:داداشم از دستم رفت*گریه الکی
جیمین:چی؟مینگ یو خوبه؟اتفاقی براش افتاده؟
ا.ت:کاش اتفاقی براش میوفتاد*گریه الکی
جیمین:نکنه با جنی کات کرده(سوتی)
ا.ت:چی؟
دستشو جلو دهنش گرفت
جیمین:هیچی
ا.ت:تو از این قضیه خبر داشتیو بهم نگفتی
با دستام میزدم به بازو هاش
جیمین:ای اخ اخ نزن
ات:چرا نگفتی
جیمین:نزن نزن نزن
ات:من تا اینجا مغزم داشت سوت میکشید
جیمین:اگه میگفتم توبیخم میکرد
ات:بازم باید میگفتی
بازم میزدمش
جیمین:بخدا نمیتونستم رو حرفش حرف بزنم
دیگه نزدم
ات:اعصابم خورده هوففف
جیمین:میدونم ازشون بدت میاد ولی این انتخاب داداشته نمیتونی داداشتو نادیده بگیری
جیمین:بعدشم جنی اونقدرام دختره بدی نیست اصن دختره بدی نیست
یکی از پاهامو به زمین کبوندم
ا.ت:ولی قرار بود من هیترشون باشم
جیمین:میدونی الان چقدر بچه شدی؟
زدم به بازوش
ات:دست از شوخی بردار
جیمین:شوخی نمیکنم به خودت تو اینه نگاه کن
ات:نمیخوام
ات:من جنیو میکشم
جیمین:نه عه این حرفا چیه همش میزنی خسته ای برو استراحت کن بدو
ات:چرا دستور میدی:|
جیمین:ا.ت!اخرش با اینکارات بلایی سره خودت میاری
جیمین:اصن جنیو میشناسی؟
ات:مگه کیه؟یه ایدوله به درد نخور
جیمین:هی راجبه ما ایدولا درست صحبت کن
ات:نه منظورم جنیه کسی که دوبار سابقه دوست پسر داشته باشه دیگه...
جیمین:خیلی زوپ قضاوت میکنیا من خوشم نمیاد
دستشو گذاشت رو دو طرفه صورتم
جیمین:ا.ت!باید کوتا بیای چون این موضوع به خودشون مربوطه
ا.ت:هوفف باشه
ا.ت:یکبار توی عمرا دارم به حرفه یکی گوش میدم
ا.ت:باشه قبول زیاده روی نمیکنم میزارم خودشون تصمیم بگیرن
ات:و...کوتاه میام
جیمین:همینه اون ا.تی که میشناختم
ات:هنوز نمیشناسیم
ات:خب من یکم استراحت میکنم خیلی خسته ام تازه باید به فکره یه خونه باشم
جیمین:خونه؟
ات:اوهوم یه اسباب کشی در راهه
جیمین:موفق باشی
ات:من همیشه موفقم
بدو بدو رفتم سمت پله ها که پام گیر کردو افتادم
ات:من خوبم
فکم خورد شد
بلند شدمو اروم اروم رفتم تو اتاقمو لباسامو عوض کردم یه بویی به مشامم میخورد به بویه سوختنی!این بویه چیه؟
بدو بدو رفتم پایین که دیدم...
جیمین:چی؟مینگ یو خوبه؟اتفاقی براش افتاده؟
ا.ت:کاش اتفاقی براش میوفتاد*گریه الکی
جیمین:نکنه با جنی کات کرده(سوتی)
ا.ت:چی؟
دستشو جلو دهنش گرفت
جیمین:هیچی
ا.ت:تو از این قضیه خبر داشتیو بهم نگفتی
با دستام میزدم به بازو هاش
جیمین:ای اخ اخ نزن
ات:چرا نگفتی
جیمین:نزن نزن نزن
ات:من تا اینجا مغزم داشت سوت میکشید
جیمین:اگه میگفتم توبیخم میکرد
ات:بازم باید میگفتی
بازم میزدمش
جیمین:بخدا نمیتونستم رو حرفش حرف بزنم
دیگه نزدم
ات:اعصابم خورده هوففف
جیمین:میدونم ازشون بدت میاد ولی این انتخاب داداشته نمیتونی داداشتو نادیده بگیری
جیمین:بعدشم جنی اونقدرام دختره بدی نیست اصن دختره بدی نیست
یکی از پاهامو به زمین کبوندم
ا.ت:ولی قرار بود من هیترشون باشم
جیمین:میدونی الان چقدر بچه شدی؟
زدم به بازوش
ات:دست از شوخی بردار
جیمین:شوخی نمیکنم به خودت تو اینه نگاه کن
ات:نمیخوام
ات:من جنیو میکشم
جیمین:نه عه این حرفا چیه همش میزنی خسته ای برو استراحت کن بدو
ات:چرا دستور میدی:|
جیمین:ا.ت!اخرش با اینکارات بلایی سره خودت میاری
جیمین:اصن جنیو میشناسی؟
ات:مگه کیه؟یه ایدوله به درد نخور
جیمین:هی راجبه ما ایدولا درست صحبت کن
ات:نه منظورم جنیه کسی که دوبار سابقه دوست پسر داشته باشه دیگه...
جیمین:خیلی زوپ قضاوت میکنیا من خوشم نمیاد
دستشو گذاشت رو دو طرفه صورتم
جیمین:ا.ت!باید کوتا بیای چون این موضوع به خودشون مربوطه
ا.ت:هوفف باشه
ا.ت:یکبار توی عمرا دارم به حرفه یکی گوش میدم
ا.ت:باشه قبول زیاده روی نمیکنم میزارم خودشون تصمیم بگیرن
ات:و...کوتاه میام
جیمین:همینه اون ا.تی که میشناختم
ات:هنوز نمیشناسیم
ات:خب من یکم استراحت میکنم خیلی خسته ام تازه باید به فکره یه خونه باشم
جیمین:خونه؟
ات:اوهوم یه اسباب کشی در راهه
جیمین:موفق باشی
ات:من همیشه موفقم
بدو بدو رفتم سمت پله ها که پام گیر کردو افتادم
ات:من خوبم
فکم خورد شد
بلند شدمو اروم اروم رفتم تو اتاقمو لباسامو عوض کردم یه بویی به مشامم میخورد به بویه سوختنی!این بویه چیه؟
بدو بدو رفتم پایین که دیدم...
۲.۱k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.