همچو نسیم به کوی تــو، رقص کنم برای تــو
همچو نسیم به کوی تــو، رقص کنم برای تــو
چنگ زنــم به دامنت، سجده کنم خــدای تــو
رقص مــرا ندیده ای، از دل و جان بریده ای
بی دل دست آمده، سینه درّان به پــای تــو
سنگ شکافد از غمت، در دل خاک مانده ای
ذره شود درخت جان، در طلب بقــای تــو
خلعت تازه میدهی مطرب کهنه ساز را
دامن زهد می درد، چیره شود حیــای تــو
بوی شراب میزند از لب تو هر که چشیــد
مست به کعبه میرود، توبه کنان بــرای تــو
هرکه تو را به جان بدید نیست مجاز به گفتنش
بر سرش سایه افکَنَد، مهر تو و همــای تــو
چنگ زنــم به دامنت، سجده کنم خــدای تــو
رقص مــرا ندیده ای، از دل و جان بریده ای
بی دل دست آمده، سینه درّان به پــای تــو
سنگ شکافد از غمت، در دل خاک مانده ای
ذره شود درخت جان، در طلب بقــای تــو
خلعت تازه میدهی مطرب کهنه ساز را
دامن زهد می درد، چیره شود حیــای تــو
بوی شراب میزند از لب تو هر که چشیــد
مست به کعبه میرود، توبه کنان بــرای تــو
هرکه تو را به جان بدید نیست مجاز به گفتنش
بر سرش سایه افکَنَد، مهر تو و همــای تــو
۱.۵k
۲۳ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.