عکس فیک عوض شد
عکس فیک عوض شد
ویو کوک
رفتم کمپانی با کلی گریه و زور و اصرار گف میتونم باهاش در حد یه دوست باشم و با چیزی که نشونم داد رگام زد بیرون اون عکس بوسه ی من و لالیسا بود از بلک پینک
(بیلینکا وایسید ببینید چی میشه من قصد هیت ندارم )
البته فتوشاپ بود ولی خیلی حرفه ای اگر یکی دیگه بود باور میکرد مثل ..مثل ......وایسا اگر ا.ت دیده باشه چی
رفتم یکی زدم تو صورت پی دی نیم میدونم ولی لازم بود
هم باعث میشه من کلی هیت بگیرم هم لیسا شی
از اتاقش اومدم بیرون که لیسا شی رو دیدم
اونم گف مجبور بوده وگرنه از کمپانی خودش مینداختنش بیرون
منم باهش یه برنامه چیدم برای امروز و اونم قبول کرد ( ا.ت بیلینک هم هست )
ا.ت ویو
میخواستم برم کلا وسایل خودمو از اونجا بیارم
زنگو زدم دیدم که ... که ... لیسا درو باز کرد
اونموقع برای بار دوم تیکه های قلبم پودر شد
ولی بعد صدای کوک اومد که گف
بیبی کیه پشت در که مزاحم حال خوبمون شده
این دفعه دیگه خودم شکستم
گفتم : لیسا شی میشه باهم عکس بگیریم
چند ساله طرفدارتم ( با بغض غلیظ )
گف: باشه ولی برای چی اومدی ( مهربون)
( کلا حرفای لیسا مهربونه ولی ا.ت با بغض خیلی بدیه)
ا.ت : اومدم وسایلی که یه مدت مهمون بودم رو ببرم پس .امممممم اگه مشکلی نباشه بیام هق هق
بغضم شکست ولی برام مهم نیس زر میزنم خیلیم مهمه هق هق هق هق هق هق هق
رفتم تو دیدم کلی بادکنک و وسایل تولد برگشتم روبه لیسا
گفتم : لیسا شی به طرفدارات دورغ گفتی تولد تو که امروز نیست
یادم باشه دیگه این موقع برات کادو بفرستم
و
با گریه شدید تر رفتم تو اتاقم
وسایلمو جم کردم داشتم میرفتم بیرون از اتاق که رفتم تو بغل گرم یکی
چشمامو که باز کردم دیدم لیسا داره برام اهنگ تولد میخونه و تو بغل کوکم
...............................................
خماریی
ویو کوک
رفتم کمپانی با کلی گریه و زور و اصرار گف میتونم باهاش در حد یه دوست باشم و با چیزی که نشونم داد رگام زد بیرون اون عکس بوسه ی من و لالیسا بود از بلک پینک
(بیلینکا وایسید ببینید چی میشه من قصد هیت ندارم )
البته فتوشاپ بود ولی خیلی حرفه ای اگر یکی دیگه بود باور میکرد مثل ..مثل ......وایسا اگر ا.ت دیده باشه چی
رفتم یکی زدم تو صورت پی دی نیم میدونم ولی لازم بود
هم باعث میشه من کلی هیت بگیرم هم لیسا شی
از اتاقش اومدم بیرون که لیسا شی رو دیدم
اونم گف مجبور بوده وگرنه از کمپانی خودش مینداختنش بیرون
منم باهش یه برنامه چیدم برای امروز و اونم قبول کرد ( ا.ت بیلینک هم هست )
ا.ت ویو
میخواستم برم کلا وسایل خودمو از اونجا بیارم
زنگو زدم دیدم که ... که ... لیسا درو باز کرد
اونموقع برای بار دوم تیکه های قلبم پودر شد
ولی بعد صدای کوک اومد که گف
بیبی کیه پشت در که مزاحم حال خوبمون شده
این دفعه دیگه خودم شکستم
گفتم : لیسا شی میشه باهم عکس بگیریم
چند ساله طرفدارتم ( با بغض غلیظ )
گف: باشه ولی برای چی اومدی ( مهربون)
( کلا حرفای لیسا مهربونه ولی ا.ت با بغض خیلی بدیه)
ا.ت : اومدم وسایلی که یه مدت مهمون بودم رو ببرم پس .امممممم اگه مشکلی نباشه بیام هق هق
بغضم شکست ولی برام مهم نیس زر میزنم خیلیم مهمه هق هق هق هق هق هق هق
رفتم تو دیدم کلی بادکنک و وسایل تولد برگشتم روبه لیسا
گفتم : لیسا شی به طرفدارات دورغ گفتی تولد تو که امروز نیست
یادم باشه دیگه این موقع برات کادو بفرستم
و
با گریه شدید تر رفتم تو اتاقم
وسایلمو جم کردم داشتم میرفتم بیرون از اتاق که رفتم تو بغل گرم یکی
چشمامو که باز کردم دیدم لیسا داره برام اهنگ تولد میخونه و تو بغل کوکم
...............................................
خماریی
۲.۵k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.