Part 6
Part 6
*ویو نویسنده*
بچهها رفتن ماهیگیری... جین قرار بود به بچه ها ماهیگیری یاد بده:)))
*ویو جین*
داشتم به کوک کمک میکردم که چطور قلاب و بگیره که یهو جیمین داد زد
جیمین:جین هیونگگگگگگگگ*داد*
جین:چیههه داد نزن
جیمین:بدو بیا یه چیز داره قلاب مو میگیره میکشه!
*جین در حالی که داره به سمت جیمین میدوعه*
جین:قلاب و بکش بالا!
*جیمین درحالی که قلاب و کشید و ماهی خورد تو صورتش🤣💔*
جیمین:ایییییی اوق خورد تو صورتم!
جین:جیمین برو صورتتو بشور خیلی خنده دار شدی*با خنده یاع یاع یاع*
جیمین:نخند بینم
جین:یاع یاع یاع
شوگا:فقط قیافه جیمین که ماهی خورد تو صورتش خدا بود😂👍
*پرش زمانی به شب*
نامجون:شام کی اماده میشه*با کلافگی*
تهیونگ:جین ما گشنمونه
جین:پسرا چندتا ماهی گرفتید؟
جیهوپ:همه سر جمع 9تا ماهی گرفتیم؛عالیه
جین:افرین پسرا،حالا ماهیارو بیارید میخوام ساشیمی درست کنم براتون
*پرش زمانی به بعد شام*
*ویو نویسنده*
پسرا بعد از یه شام مفصل،یکم فیلم دیدن و حرف زدن
و بعد هرکی به سمت رخت خوابش رفت،و نامجون، شوگا و جین به خونه بالایی رفتن.
*ویو جیمین*
چشمام داشت گرم میشد که با یه صدای بلند و ترسناک از خواب پریدیم... با تهیونگ و جونگ کوک رفتیم طبقه پایین و با یه چیزی مواجه شدیم...باورم نمیشد...
نویسنده:یکم خمار بمونید😂😎
پارت بعد هم امشب میزارم:)))🤌🙂
*ویو نویسنده*
بچهها رفتن ماهیگیری... جین قرار بود به بچه ها ماهیگیری یاد بده:)))
*ویو جین*
داشتم به کوک کمک میکردم که چطور قلاب و بگیره که یهو جیمین داد زد
جیمین:جین هیونگگگگگگگگ*داد*
جین:چیههه داد نزن
جیمین:بدو بیا یه چیز داره قلاب مو میگیره میکشه!
*جین در حالی که داره به سمت جیمین میدوعه*
جین:قلاب و بکش بالا!
*جیمین درحالی که قلاب و کشید و ماهی خورد تو صورتش🤣💔*
جیمین:ایییییی اوق خورد تو صورتم!
جین:جیمین برو صورتتو بشور خیلی خنده دار شدی*با خنده یاع یاع یاع*
جیمین:نخند بینم
جین:یاع یاع یاع
شوگا:فقط قیافه جیمین که ماهی خورد تو صورتش خدا بود😂👍
*پرش زمانی به شب*
نامجون:شام کی اماده میشه*با کلافگی*
تهیونگ:جین ما گشنمونه
جین:پسرا چندتا ماهی گرفتید؟
جیهوپ:همه سر جمع 9تا ماهی گرفتیم؛عالیه
جین:افرین پسرا،حالا ماهیارو بیارید میخوام ساشیمی درست کنم براتون
*پرش زمانی به بعد شام*
*ویو نویسنده*
پسرا بعد از یه شام مفصل،یکم فیلم دیدن و حرف زدن
و بعد هرکی به سمت رخت خوابش رفت،و نامجون، شوگا و جین به خونه بالایی رفتن.
*ویو جیمین*
چشمام داشت گرم میشد که با یه صدای بلند و ترسناک از خواب پریدیم... با تهیونگ و جونگ کوک رفتیم طبقه پایین و با یه چیزی مواجه شدیم...باورم نمیشد...
نویسنده:یکم خمار بمونید😂😎
پارت بعد هم امشب میزارم:)))🤌🙂
۳.۷k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.