ســـتاره شـب هایـے مـن🖤💫
ســـتارهشـبهایـےمـن🖤💫
𝒔𝒕𝒂𝒓 𝒐𝒇 𝒎𝒚 𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕𝒔
پارت ³
از دید یونا
بببله آقای پارک چیزی نیاز داشتین ؟
-ننه میخواستم بگم ک شام رو تو بپز میخوام دست پختت رو بچشم
قشنگ ریدم 😐 دستپختم افتضاحه 😐😂
چشم آقای پارک
-تو مثل خدمتکارای اینجا نیستی و خاصی باید جیمین صدام کنی
چشم جیمین
-زیاد هم رسمی صحبت نکن
باشه
و رف
قلبم اومد تو دهنم
با این دستپخت افتضاح چی درس کنم
کلافه حولرو رو تختم پرت کردم و رفتم پایین
وارد آشپز خونه شدم ک( علامت خدمتکارا @)
@اینجا چیکار میکنی ؟
اومدم شام بپزم
@آقای پارک گفتن؟
بله
@باش بیا بپز
اوم
دس بکار شدم و ی نودل درست کردم خدمتکارا گفتن تو اتاقش میخوره ب خاطر همی رو سینی چیدم
با کیمچی و آب
رفتم بالا و در زدم
-بیا تو
آقای ن ببخشید جیمین شامتو آوردم
-بزار رو میز
امید وارم ک راضی باشی
از دید جیمین
غذامو آورد و وایساد ک نظرمو بگم
یکمی از غدا برداشتم ک با گذاشتن توی دهنمو ریدن تو اشتهام یکی شد 😐
واقعا دستپخت افتضاحی داشت 😂
ب روی خودم نیاوردم و گفتم ک خوبه
از دید یونا
بهم گفت ک خوبه ولی میدونم ک افتضاح شده (چقد از کلمه افتضاح زیاد استفاده میکنم😐😂)
با اجازتون من برم
رفتم و موهامو خشک کردم 😐 بعد قرن ها 😂
رفتم پایین و ی قهوه دم کردم
پیشش ک رفتم دیدم کاسه غذاش خالیه 😐 چجور اون غذا رو خورد 😖
قهوه رو روی میز گزاشتم برگشتم ک برم بیرون جیمین گف
-از این ب بعد بگو خدمتکارا غذا بپزن
همون لحظه از خجالت آب شدم رفتم کف زمین 😐 ی خاکتو سرم زیر لبم گفتم ک جیمین شنید و ی لبخند کیوت زد
قند تو دلم آب شد 🫠
با دو رفتم بیرون
گفتم ی هوایی بخورم کتمو برداشتم و رفتم تو حیاط
روی تاب نشستم و ب ستاره ها نگاه میکردم ک سنگینی کنارم حس کردم
برگشتم دیدم جیمینه ک بهم لبخند میزنه
-توهم از ستاره ها خوشت میاد ؟
عاشقشونم
-منم
تنها حس خوبم
اینو گفتم و ی نفس عمیق کشیدم
-ی سوال میپرسم فضولی نشه
ن بابا بپرس
-تاحالا دوس پسری داشتی
ن هیچ وقت عاشق نشدم
-هنوزم عاشق نشدی ؟
ی چیز جالب بگم
-بگو
همین امروز طمع عشق رو چشیدم
-چه جالب
😊
ی لحظه تو قلبم صدایی زمزمه میشد ک اون عاشقته
واقعا ی حسی اینو بهم میگف
ولی باور نداشتم
دوتامون ب پشتی تاب تکیه دادیم و ب ستاره ها نگاه کردیم
𝒔𝒕𝒂𝒓 𝒐𝒇 𝒎𝒚 𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕𝒔
پارت ³
از دید یونا
بببله آقای پارک چیزی نیاز داشتین ؟
-ننه میخواستم بگم ک شام رو تو بپز میخوام دست پختت رو بچشم
قشنگ ریدم 😐 دستپختم افتضاحه 😐😂
چشم آقای پارک
-تو مثل خدمتکارای اینجا نیستی و خاصی باید جیمین صدام کنی
چشم جیمین
-زیاد هم رسمی صحبت نکن
باشه
و رف
قلبم اومد تو دهنم
با این دستپخت افتضاح چی درس کنم
کلافه حولرو رو تختم پرت کردم و رفتم پایین
وارد آشپز خونه شدم ک( علامت خدمتکارا @)
@اینجا چیکار میکنی ؟
اومدم شام بپزم
@آقای پارک گفتن؟
بله
@باش بیا بپز
اوم
دس بکار شدم و ی نودل درست کردم خدمتکارا گفتن تو اتاقش میخوره ب خاطر همی رو سینی چیدم
با کیمچی و آب
رفتم بالا و در زدم
-بیا تو
آقای ن ببخشید جیمین شامتو آوردم
-بزار رو میز
امید وارم ک راضی باشی
از دید جیمین
غذامو آورد و وایساد ک نظرمو بگم
یکمی از غدا برداشتم ک با گذاشتن توی دهنمو ریدن تو اشتهام یکی شد 😐
واقعا دستپخت افتضاحی داشت 😂
ب روی خودم نیاوردم و گفتم ک خوبه
از دید یونا
بهم گفت ک خوبه ولی میدونم ک افتضاح شده (چقد از کلمه افتضاح زیاد استفاده میکنم😐😂)
با اجازتون من برم
رفتم و موهامو خشک کردم 😐 بعد قرن ها 😂
رفتم پایین و ی قهوه دم کردم
پیشش ک رفتم دیدم کاسه غذاش خالیه 😐 چجور اون غذا رو خورد 😖
قهوه رو روی میز گزاشتم برگشتم ک برم بیرون جیمین گف
-از این ب بعد بگو خدمتکارا غذا بپزن
همون لحظه از خجالت آب شدم رفتم کف زمین 😐 ی خاکتو سرم زیر لبم گفتم ک جیمین شنید و ی لبخند کیوت زد
قند تو دلم آب شد 🫠
با دو رفتم بیرون
گفتم ی هوایی بخورم کتمو برداشتم و رفتم تو حیاط
روی تاب نشستم و ب ستاره ها نگاه میکردم ک سنگینی کنارم حس کردم
برگشتم دیدم جیمینه ک بهم لبخند میزنه
-توهم از ستاره ها خوشت میاد ؟
عاشقشونم
-منم
تنها حس خوبم
اینو گفتم و ی نفس عمیق کشیدم
-ی سوال میپرسم فضولی نشه
ن بابا بپرس
-تاحالا دوس پسری داشتی
ن هیچ وقت عاشق نشدم
-هنوزم عاشق نشدی ؟
ی چیز جالب بگم
-بگو
همین امروز طمع عشق رو چشیدم
-چه جالب
😊
ی لحظه تو قلبم صدایی زمزمه میشد ک اون عاشقته
واقعا ی حسی اینو بهم میگف
ولی باور نداشتم
دوتامون ب پشتی تاب تکیه دادیم و ب ستاره ها نگاه کردیم
۴.۱k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.