:از اشنای با ها تون خوشحالم راستش انتظار نداشتم ریس باند
:از اشنای با ها تون خوشحالم راستش انتظار نداشتم ریس باند به این بزرگی خانم باشن
+(با حالت تمسخر و جدیت و سردی لب زد) چرا فقط مردا میتونن قدرت مند باشن
:اوه نه من همچین منظوری نداشتم
+(بدون اینکه فرصت حرفی از جانب این دو شخص بده از کنار شون رد شد و روی میزی که مطالق به اون بود نشست و که بکهیون به تبعید از اون کنارش نشست خیلی نامحسوس نگاهی به اطرافش کرد درسته اون ادم عو*ضی یا بهتر اون پیر خرفت داشت بهش نگاه میکرد و قطعا نشون نمیداد اما از این فاصله تعجب و عصبانیت رو توی صورتش می دید برای اینکه اون ادم رو عصبی تر کنه یه نیشخند معنی دار زد که هر کسی رو دیونه میکرد چون از هزار فح*ش هم بد تر بود چشمش به طرف چپ اون مرد رفت که اون فرد هم بهش نگاه میکرد ... زمزمه وار گفت اووو پس اون جئون کوچولو معروف تویی درست مثل تعریف های که شنیده بود و یا بیشتر از اون ها عالی بود
بعد یک ساعت اعلام کردن که موقع قمار یا همون بازی احمقانه ای که این پیر های خرفت و مافیا ها انجام میدادن و روی چیز های
ارزشمندشون شرت می بستند و با اینکه ازین بازی خوشش نمیومد اما باید برای حفظ قدرت و البته شناخت دشمناش از این موقعیت استفاده می کرد
همراه بکهیون سمت صندلی که برای او افراد گزاشته شده بود رفت و نشست بقیه با تعجب بهش نگاه میکردن و بعضیا با تمسخر می گفتن داره چیکار میکنه .... همون موقع جئون رو به روش نشست و با لبخندی که ا.ت حاضر بود همون جا کارش رو تموم کنه بهش زل زد در همون موقع پسرش جئون جونگ کوک و پسر دیگه ای که ا.ت از بکهیون شنیده بود که اسمش جیمینه و راز های زیادی همراهش داره کنار اون پیر خرفت نشستند صدای بقیه که می گفتند اون دختر خودشو بد بخت می کنه جئون قمار باز ماهریه به گو شش می رسید ولی کسی قمار کردن ا.ت رو ندیده بود و این اونو به خنده مینداخت اما باز هم حالت صورتش رو حفظ کرد که همون موقع جئون با نیشخنی کثیف به حرف اومد که حتی صداش هم به ا.ت حالت تهوع می داد
&انگار اینجا یکی میخواد قمار کنه اما زیادی بی تجربه به نظر میرسه
+(در مقابل نیشخندی زد) اوووو جئون میدونی از زود قضاوت کردن خوشم نمیاد
(می تونست نیشخند تمسخر امیز پسر اون پیر مرد رو ببینه انگار این هم مثل پدرش یه عو*ضیه)
&(خندهای سر داد) می بینیم....خب میخوای روی چی شرت ببندی
+(با حالت مرموز و نیشخند که هیچکس نیتونست چیزی از صورتش بفهمه لب زد)
+خب اگ من بردم باید سه تا از بار های بزرگ اسلحه ت رو به من بدی
&(خنده استیکری کرد) قبوله و اگ من بردم باید پنج تا از بهترین بار های اسلحه ت رو بهم بدی
+(با حالت تمسخر و جدیت و سردی لب زد) چرا فقط مردا میتونن قدرت مند باشن
:اوه نه من همچین منظوری نداشتم
+(بدون اینکه فرصت حرفی از جانب این دو شخص بده از کنار شون رد شد و روی میزی که مطالق به اون بود نشست و که بکهیون به تبعید از اون کنارش نشست خیلی نامحسوس نگاهی به اطرافش کرد درسته اون ادم عو*ضی یا بهتر اون پیر خرفت داشت بهش نگاه میکرد و قطعا نشون نمیداد اما از این فاصله تعجب و عصبانیت رو توی صورتش می دید برای اینکه اون ادم رو عصبی تر کنه یه نیشخند معنی دار زد که هر کسی رو دیونه میکرد چون از هزار فح*ش هم بد تر بود چشمش به طرف چپ اون مرد رفت که اون فرد هم بهش نگاه میکرد ... زمزمه وار گفت اووو پس اون جئون کوچولو معروف تویی درست مثل تعریف های که شنیده بود و یا بیشتر از اون ها عالی بود
بعد یک ساعت اعلام کردن که موقع قمار یا همون بازی احمقانه ای که این پیر های خرفت و مافیا ها انجام میدادن و روی چیز های
ارزشمندشون شرت می بستند و با اینکه ازین بازی خوشش نمیومد اما باید برای حفظ قدرت و البته شناخت دشمناش از این موقعیت استفاده می کرد
همراه بکهیون سمت صندلی که برای او افراد گزاشته شده بود رفت و نشست بقیه با تعجب بهش نگاه میکردن و بعضیا با تمسخر می گفتن داره چیکار میکنه .... همون موقع جئون رو به روش نشست و با لبخندی که ا.ت حاضر بود همون جا کارش رو تموم کنه بهش زل زد در همون موقع پسرش جئون جونگ کوک و پسر دیگه ای که ا.ت از بکهیون شنیده بود که اسمش جیمینه و راز های زیادی همراهش داره کنار اون پیر خرفت نشستند صدای بقیه که می گفتند اون دختر خودشو بد بخت می کنه جئون قمار باز ماهریه به گو شش می رسید ولی کسی قمار کردن ا.ت رو ندیده بود و این اونو به خنده مینداخت اما باز هم حالت صورتش رو حفظ کرد که همون موقع جئون با نیشخنی کثیف به حرف اومد که حتی صداش هم به ا.ت حالت تهوع می داد
&انگار اینجا یکی میخواد قمار کنه اما زیادی بی تجربه به نظر میرسه
+(در مقابل نیشخندی زد) اوووو جئون میدونی از زود قضاوت کردن خوشم نمیاد
(می تونست نیشخند تمسخر امیز پسر اون پیر مرد رو ببینه انگار این هم مثل پدرش یه عو*ضیه)
&(خندهای سر داد) می بینیم....خب میخوای روی چی شرت ببندی
+(با حالت مرموز و نیشخند که هیچکس نیتونست چیزی از صورتش بفهمه لب زد)
+خب اگ من بردم باید سه تا از بار های بزرگ اسلحه ت رو به من بدی
&(خنده استیکری کرد) قبوله و اگ من بردم باید پنج تا از بهترین بار های اسلحه ت رو بهم بدی
۶.۰k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.