my soul: روح من
p10
پ. ت. بزار زنگ بزنم ببینم کدوم قبرستونیه!
هیچ کس بجز ما نبود... پدرم به مادرم زنگ زدو مثل همیشه صحبتو با دادوبیداد شروع کرد...
پ. ت. زنیکه منو کشوندی اینحا بخاطر تولد این توله سگت بعد خودت کدوم قبرستونی هاااا(داد)
همون لحظه بارون شدیدی باریدکه باعث عصبی تر شدن پدر میشد...
بالاخره گوشیو قطع کردو امد طرفم بنظر عصبی میومد بغض کردم....
پ. ت. میبینی؟ تو یه نفرین شده ای از اینکه به دنیا امدی هم من هم مادرت پشیمونیمممم ای کاش بمیری تا راحت بشیممم(داد، عصبی)
اشکام ریختن من فقط 10سالم بود...
فردای اون روز پدرو مادر طلاق گرفتن و منو تو یه خونه تنها گذاشتن!... زندگی؟ نه نه من بچه ای بودم که طعم کودکی و زندگی رو نچشیدم.... با کمک خانم لی که کلی بهش مدیونم زنده موندم اون منو بزرگ کرد فقط مادرم هر چند ماه به حسابم پول میزد....
پایان فلش بک
جیهوپ. تهیونگ من میدونم چه اتفاقی واسه زندگیت افتاده ولی... هر جور خودت دوست داری زندگی کن من فقط راهنماییت میکنم... شب بخیر
سرمو تکون دادمو رفت
روی تختم دراز کشیدم.... همون پدری که بهم پدری نکرد من دارم زندگیشو میچرخونم... دیونم؟ نه فقط دوست ندارم سولی(خواهر ناتنی) بچه5ساله هم مثل من درد بکشه احساس برداری بهش ندارم اون از من میترسه... فقط دوست ندارم بچه ای مثل من بشه.... اهههه جیمین! اون هنوزم داره اشتباه میکنه و این اشتباهش کاری میکنه که اون با من تو رقابت باشه تا بهتر از من باشه..... یونسو اون نباید عاشق من میشد...
فلش بک
روی نیمکت حیاط مدرسه نشسته بودم... که یکی زد پس کلم...
تهیونگ. جیمین؟!
جیمین. چیکار میکنی پسر!
تهیونگ. امتحان داریم زنگ بعد
جیمین. چـ چییییی!
جیمین پسری شیطون خوش قیافه و پر انرژی اون پسر محبوبی تو مدرسه ما بود که بین این همه دختر عاشق یونسو شد...
تهیونگ. میرسونم
جیمین. داداش خودمی پسر... راستی
تهیونگ. هوم؟
جیمین. امروز میخوام به یونسو اعتراف کنمممم
تهیونک. واقعا؟ چه عالی بالاخره زبون باز کردی
جیمین. اره
به سمت کلاس حرکت کردیم......
بالاخره امتحان تموم شدو معلم و بچه ها بجز یونسو و جیمین از کلاس رفتن
جیمین. من میرم دستشویی بعد میام باهم بریم نقشمون رو عملی کنیم
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
پ. ت. بزار زنگ بزنم ببینم کدوم قبرستونیه!
هیچ کس بجز ما نبود... پدرم به مادرم زنگ زدو مثل همیشه صحبتو با دادوبیداد شروع کرد...
پ. ت. زنیکه منو کشوندی اینحا بخاطر تولد این توله سگت بعد خودت کدوم قبرستونی هاااا(داد)
همون لحظه بارون شدیدی باریدکه باعث عصبی تر شدن پدر میشد...
بالاخره گوشیو قطع کردو امد طرفم بنظر عصبی میومد بغض کردم....
پ. ت. میبینی؟ تو یه نفرین شده ای از اینکه به دنیا امدی هم من هم مادرت پشیمونیمممم ای کاش بمیری تا راحت بشیممم(داد، عصبی)
اشکام ریختن من فقط 10سالم بود...
فردای اون روز پدرو مادر طلاق گرفتن و منو تو یه خونه تنها گذاشتن!... زندگی؟ نه نه من بچه ای بودم که طعم کودکی و زندگی رو نچشیدم.... با کمک خانم لی که کلی بهش مدیونم زنده موندم اون منو بزرگ کرد فقط مادرم هر چند ماه به حسابم پول میزد....
پایان فلش بک
جیهوپ. تهیونگ من میدونم چه اتفاقی واسه زندگیت افتاده ولی... هر جور خودت دوست داری زندگی کن من فقط راهنماییت میکنم... شب بخیر
سرمو تکون دادمو رفت
روی تختم دراز کشیدم.... همون پدری که بهم پدری نکرد من دارم زندگیشو میچرخونم... دیونم؟ نه فقط دوست ندارم سولی(خواهر ناتنی) بچه5ساله هم مثل من درد بکشه احساس برداری بهش ندارم اون از من میترسه... فقط دوست ندارم بچه ای مثل من بشه.... اهههه جیمین! اون هنوزم داره اشتباه میکنه و این اشتباهش کاری میکنه که اون با من تو رقابت باشه تا بهتر از من باشه..... یونسو اون نباید عاشق من میشد...
فلش بک
روی نیمکت حیاط مدرسه نشسته بودم... که یکی زد پس کلم...
تهیونگ. جیمین؟!
جیمین. چیکار میکنی پسر!
تهیونگ. امتحان داریم زنگ بعد
جیمین. چـ چییییی!
جیمین پسری شیطون خوش قیافه و پر انرژی اون پسر محبوبی تو مدرسه ما بود که بین این همه دختر عاشق یونسو شد...
تهیونگ. میرسونم
جیمین. داداش خودمی پسر... راستی
تهیونگ. هوم؟
جیمین. امروز میخوام به یونسو اعتراف کنمممم
تهیونک. واقعا؟ چه عالی بالاخره زبون باز کردی
جیمین. اره
به سمت کلاس حرکت کردیم......
بالاخره امتحان تموم شدو معلم و بچه ها بجز یونسو و جیمین از کلاس رفتن
جیمین. من میرم دستشویی بعد میام باهم بریم نقشمون رو عملی کنیم
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
۵.۹k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.