ققنوس سرخ
part ²⁰
پامو تند کردم و با رسیدن به اون زن مهلت ندادم و سریع در آغوش گرفتمش اونم دستاشو دورم حلقه کرد و پشتمو نوازش کرد با حس سردی دستاش تمام تنم به لرز افتاد
لحظه به این که اون زن مادرم نباشه شک کردم و از بقل اون زن بیرون اومدم و با زنی بور روبه رو شدم اون مادرم نبود بهتر که به چهرش دقت کردم یاد اون نقاشی افتادم همونی که اون زن ترسناک نشونم داد با چیزی که از اون نقاشی برداشت کردم اون مرد که پدرش بود پس اون زنم باید مادرش باشه ولی اون بچه چی اون اصلا شبیه بچه توی عکس نبود
زن روبه روم رنگی به رو نداشت و لباش سفید بود
ترسیدمو ازش فاصله گرفتم
لحظه متوجه خون دور گردنش شوم و از وحشت جیغی کشیدم
که با بلند شدنم از اون خواب کذایی یک شد
عرق سرد از سر و صورتم میریخت
نگاهی به اطراف کردم چشمام به جیمین و تهیونگ و دوستاشون افتاد
نگران بهم خیره شده بودن جیمین لیوان آبی دستم داد و کنارم نشست
الان که دقت میکنم روی تخت بودم چقدم نرم بود (ฅ´ω`ฅ)
جیمین : حالت خوبه ؟
نگاهمو بهش دادم از فکر به تخت نرم و ابریشمی که روش بودم بیرون اومدم
در جواب فقط سری تکون دادم و جرعه ای از آب توی دستم خوردم و دادمش دست جیمین و با آستین لباسم دور دهنم و پاک کردم
وایساااا (#゚Д゚)
اینا چیه تن من چرا من یکی یکی متوجه همه چی میشم
جیغ فرا بنفشی کشیدم که بنده خدا ها سه متر پریدن بالا
تهیونگ با تعجب نگاهم کرد که قبل از این که چیزی بگه با جیغ جیغ گفتم
ات : کدوم با پدر مادری لباسای منو عوض کرده کی به خودش اجازه داده بهم دست بزنه ها ؟ (ಡωಡ)
بازم قبل از این که کسی دهن باز کنه انگشت اشارمو بالا آوردم و تحدید وار تکون دادم و گفتم
ات : مگه من گیرش نیام اون منحرفی رو که لباس منو عوض کرده چنان بلایی سرش بیارم گنجیشکا براش زار بزنن ـ
با باز شدن در نگاه همه از روی من به سمت در برگشت اون ارباب گنده بک با اون اخماش اومد داخل
کوک : خب میگفتی کاری میکنی گنجیشکا به خال من زار بزنن ها ؟
ات : نه نه منظرم شما نبودیم منظورم اون منحرفـ.... صب کن ببینم تو لباسمو عوض کردی ؟ (눈_눈)
در جواب سوالم چهره حرصیم اخمی کرد و غرید
کوک : تو نه و شما بله من عوض کردم مشکلیه ؟
لعنتی یه جوری حرف میزنه که آدم به گوه خوردن بیفته
ات : نه نه اصلا مشکلی نیس (ಡωಡ)
اینم پارت جدید تقدیم نگاهتون ʕ ꈍᴥꈍʔ
پامو تند کردم و با رسیدن به اون زن مهلت ندادم و سریع در آغوش گرفتمش اونم دستاشو دورم حلقه کرد و پشتمو نوازش کرد با حس سردی دستاش تمام تنم به لرز افتاد
لحظه به این که اون زن مادرم نباشه شک کردم و از بقل اون زن بیرون اومدم و با زنی بور روبه رو شدم اون مادرم نبود بهتر که به چهرش دقت کردم یاد اون نقاشی افتادم همونی که اون زن ترسناک نشونم داد با چیزی که از اون نقاشی برداشت کردم اون مرد که پدرش بود پس اون زنم باید مادرش باشه ولی اون بچه چی اون اصلا شبیه بچه توی عکس نبود
زن روبه روم رنگی به رو نداشت و لباش سفید بود
ترسیدمو ازش فاصله گرفتم
لحظه متوجه خون دور گردنش شوم و از وحشت جیغی کشیدم
که با بلند شدنم از اون خواب کذایی یک شد
عرق سرد از سر و صورتم میریخت
نگاهی به اطراف کردم چشمام به جیمین و تهیونگ و دوستاشون افتاد
نگران بهم خیره شده بودن جیمین لیوان آبی دستم داد و کنارم نشست
الان که دقت میکنم روی تخت بودم چقدم نرم بود (ฅ´ω`ฅ)
جیمین : حالت خوبه ؟
نگاهمو بهش دادم از فکر به تخت نرم و ابریشمی که روش بودم بیرون اومدم
در جواب فقط سری تکون دادم و جرعه ای از آب توی دستم خوردم و دادمش دست جیمین و با آستین لباسم دور دهنم و پاک کردم
وایساااا (#゚Д゚)
اینا چیه تن من چرا من یکی یکی متوجه همه چی میشم
جیغ فرا بنفشی کشیدم که بنده خدا ها سه متر پریدن بالا
تهیونگ با تعجب نگاهم کرد که قبل از این که چیزی بگه با جیغ جیغ گفتم
ات : کدوم با پدر مادری لباسای منو عوض کرده کی به خودش اجازه داده بهم دست بزنه ها ؟ (ಡωಡ)
بازم قبل از این که کسی دهن باز کنه انگشت اشارمو بالا آوردم و تحدید وار تکون دادم و گفتم
ات : مگه من گیرش نیام اون منحرفی رو که لباس منو عوض کرده چنان بلایی سرش بیارم گنجیشکا براش زار بزنن ـ
با باز شدن در نگاه همه از روی من به سمت در برگشت اون ارباب گنده بک با اون اخماش اومد داخل
کوک : خب میگفتی کاری میکنی گنجیشکا به خال من زار بزنن ها ؟
ات : نه نه منظرم شما نبودیم منظورم اون منحرفـ.... صب کن ببینم تو لباسمو عوض کردی ؟ (눈_눈)
در جواب سوالم چهره حرصیم اخمی کرد و غرید
کوک : تو نه و شما بله من عوض کردم مشکلیه ؟
لعنتی یه جوری حرف میزنه که آدم به گوه خوردن بیفته
ات : نه نه اصلا مشکلی نیس (ಡωಡ)
اینم پارت جدید تقدیم نگاهتون ʕ ꈍᴥꈍʔ
۴.۹k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.