fake kook
fake kook
part²⁸ ②⑧
ساینا: بچه ها بیاین نگاه فیلم کنیم
کوک: باشه ا/ت بیا
ساینا یه فیلمی گذاشت
ساینا: راستی جونگکوک
کوک: بله
ساینا: دوست دختر داری؟
کوک: اره
ا/ت: چی واقعا داری کی چرا به من نگفتی
کوک: همین چند دقیقه پیش باهاش اشنا شدم
ساینا: چطوری؟
کوک: باهم کات کرده بودیم الان دوباره برگشتیم
ساینا: با گوشی؟
کوک: اره
ساینا: خب دیگع فیلم ببینیم
فردا
ـــــــــــــــــــ
خواستیم بریم جلسه بعدی
ا/ت: شما برید من یکم دیگه میام
کوک: میمونیم دیگه باهم میریم
ا/ت: نه شما برید
ساینا: بریم جونگکوک
کوک: باشه بریم
اونا رفتن سرم درد میکرد یه قرصی خوردم یکم استراحت کردم نگاه به ساعت کردم دیدم ده دقیقه دیر کردم سریع رفتم
ا/ت: ببخشید ببخشید دیر کردم من متاسفم واقعا
رئیس: نمیبخشم همین دیروز بود داشتم حرف درباره دیر اومدن حرف میزدم تو کجا بودی
ا/ت: ببخشید یه اتفاقی برای من افتاد
رئیس: به من چه با چه گروهی بودی؟
کوک: تو گروه ما بود همه چیز تقصیر منه من باید حواسم بهش بود
رئیس: پس تو اخراجی
ا/ت: چی اخراج؟
رئیس: میتونی برگردی کشورت
کوک: باشه ممنون که تا اینجا گذاشتید باشم خدانگهدار
ا/ت: چیشد الان؟
رئیس: بیا بشین
ـــــــــــــــــــ
سه ساعت بعد
ــــــــــــــــــــ
بعد از جلسه
ساینا: ا/ت تو چطور دختری هستی که اجازه دادی او بخاطرت اخراج بشه؟
ا/ت: میشه حرف نزنی خودم میدونم دارم چیکار میکنم
ساینا: چی؟
ا/ت: میای خونه یا نه؟
ساینا: نه
خودم رفتم خونه تا جونگکوک داره وسایلشو جمع میکنه
ا/ت: جایی میخوای بری؟
کوک: برگردم کره
ا/ت: نه من نمیزارم
کوک: ا/ت
ا/ت: چرا اینکارو کردی
کوک: من میتونستم بزارم تو تنها بشی و من بمونم اینو انجام دادم برای اینکه دوست پسرتم نه برای اینکه سرگروهم
ا/ت: بزار فردا میرم باهاشون حرف میزنم نزاشتن منم استعفا میدم در میام باهم برگردیم
کوک: 😊نه عزیزم
ا/ت: چقدر اذیت میکنی
کوک: ببخشید
ا/ت😊
#فیک
#سناریو
part²⁸ ②⑧
ساینا: بچه ها بیاین نگاه فیلم کنیم
کوک: باشه ا/ت بیا
ساینا یه فیلمی گذاشت
ساینا: راستی جونگکوک
کوک: بله
ساینا: دوست دختر داری؟
کوک: اره
ا/ت: چی واقعا داری کی چرا به من نگفتی
کوک: همین چند دقیقه پیش باهاش اشنا شدم
ساینا: چطوری؟
کوک: باهم کات کرده بودیم الان دوباره برگشتیم
ساینا: با گوشی؟
کوک: اره
ساینا: خب دیگع فیلم ببینیم
فردا
ـــــــــــــــــــ
خواستیم بریم جلسه بعدی
ا/ت: شما برید من یکم دیگه میام
کوک: میمونیم دیگه باهم میریم
ا/ت: نه شما برید
ساینا: بریم جونگکوک
کوک: باشه بریم
اونا رفتن سرم درد میکرد یه قرصی خوردم یکم استراحت کردم نگاه به ساعت کردم دیدم ده دقیقه دیر کردم سریع رفتم
ا/ت: ببخشید ببخشید دیر کردم من متاسفم واقعا
رئیس: نمیبخشم همین دیروز بود داشتم حرف درباره دیر اومدن حرف میزدم تو کجا بودی
ا/ت: ببخشید یه اتفاقی برای من افتاد
رئیس: به من چه با چه گروهی بودی؟
کوک: تو گروه ما بود همه چیز تقصیر منه من باید حواسم بهش بود
رئیس: پس تو اخراجی
ا/ت: چی اخراج؟
رئیس: میتونی برگردی کشورت
کوک: باشه ممنون که تا اینجا گذاشتید باشم خدانگهدار
ا/ت: چیشد الان؟
رئیس: بیا بشین
ـــــــــــــــــــ
سه ساعت بعد
ــــــــــــــــــــ
بعد از جلسه
ساینا: ا/ت تو چطور دختری هستی که اجازه دادی او بخاطرت اخراج بشه؟
ا/ت: میشه حرف نزنی خودم میدونم دارم چیکار میکنم
ساینا: چی؟
ا/ت: میای خونه یا نه؟
ساینا: نه
خودم رفتم خونه تا جونگکوک داره وسایلشو جمع میکنه
ا/ت: جایی میخوای بری؟
کوک: برگردم کره
ا/ت: نه من نمیزارم
کوک: ا/ت
ا/ت: چرا اینکارو کردی
کوک: من میتونستم بزارم تو تنها بشی و من بمونم اینو انجام دادم برای اینکه دوست پسرتم نه برای اینکه سرگروهم
ا/ت: بزار فردا میرم باهاشون حرف میزنم نزاشتن منم استعفا میدم در میام باهم برگردیم
کوک: 😊نه عزیزم
ا/ت: چقدر اذیت میکنی
کوک: ببخشید
ا/ت😊
#فیک
#سناریو
۱۳.۳k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.